سیر تحولات دیپلماتیک- میدانی در قبال مسئله فلسطین به شکل چشم گیری افزایش پیدا کرده است. از رای قاطع مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص ارتقای وضعیت تشکیلات خودگردان به «دولت» تا شناسایی دولت فلسطین از سوی ایرلند، نروژ و اسپانیا نشان دهنده شکل گیری ائتلاف جهانی در حمایت از مقاومت مردم کرانه باختری- غزه است. فصل مشترک تمام کشورهای حامی فلسطین را میتوان تلاش برای پایان دادن به جنگ غزه و رسیدن به راهوحلی پایدار برای حل این مناقشه تاریخی دانست. در سوی مقابل، اما سران رژیم صهیونیستی، آمریکا و تروئیکای اروپایی با محکوم کردن یا رد این موج جهانی سعی دارند تا هرگونه اقدام در جهت آرمان فلسطین را به مثابه امتیازی برای جنبش حماس تفسیر کرده و تاثیر احتمالی آن را در روند مناقشه فلسطینی- اسرائیلی رد نمایند. در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا به واکاوی ابعاد مختلف تصمیم برخی کشورهای اروپایی برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین بپردازیم.
به گزارش وال استریت ژورنال دولتهای اسپانیا، ایرلند و نروژ قصد دارند تا در بیستوهشتم مه دولت فلسطین را به رسمیت بشناسند. پیش از این کشورهای اروپای شرقی) اعضای شوروی سابق (به همراه سوئد، دولت فلسطینی را به صورت نمادین شناسایی کرده بودند. در واکنش به این تصمیم وزیر خارجه آلمان به رسمیت شناختن دولت فلسطین را به صورت «یکجانبه» اقدامی نمادین دانست که تاثیری بر روی روند صلح در سرزمینهای اشغالی برجای نخواهد گذاشت! استفان سژورن وزیر خارجه فرانسه نیز اقدام به سه کشور اروپایی در جهت تثبیت ایده دو دولتی را رد نمود! به نظر میرسد جنگ غزه و تشدید مطالبات مردمی برای حمایت از پایان نسلکشی سبب ایجاد شکاف در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا شده است. پافشاری نتانیاهو برای تداوم عملیات زمینی در رفح و عدم توجه به خواست جامعه جهانی موجب آن شده تا برخی کشورهای اروپایی همگام با دولتهای عربی گزینه «حمایت سیاسی» از فلسطین را انتخاب نمایند. در نگاه این گروه از کشورها افزایش اعتبار گروههای فلسطینی در سازمانهای بینالمللی یا کشورهای غربی، هزینه تداوم اشغالگری و جنگ غزه را افزایش خواهد داد.
شناسایی دولت فلسطین برای مقامات اسرائیلی، اما معنا دیگری دارد. تا پیش از عملیات هفتم اکتبر (طوفان الاقصی) نتانیاهو قصد داشت تا با تصویب لوایح اصلاحات قضایی و در عین حال پیشبرد پرونده عادی سازی روابط با ریاض، رژیم صهیونیستی را در مسیر بیبازگشت «اقتدارگرایی» و حرکت به سمت «اسرائیل بزرگ «قرار دهد. برنامههای بن گویر و اصموطریج برای «یهودی سازی قدس» و «توسعه شهرکهای غیرقانونی» مهمترین نشانه در این مسیر بود. اکنون با گذشت نزدیک به 8 ماه از جنگ غزه نه تنها ایده عادی سازی روابط یا کشورهای عربی به حاشیه رفته است بلکه دولتهای غربی نیز میل زیادی برای به رسمیت شناختن حقوق ابتدایی ملت فلسطین براساس قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل پیدا کردند. طی چند روزهای اخیر نتانیاهو، گانتز، بن گویر و کاتص از تریبونهای مختلف سعی کردند تا تصمیم سه کشور اروپایی در شناسایی دولت فلسطین رد کنند، اما واقعیت آن است که دیگر کشورهای غربی تمایلی به همکاری با دولت «بی بی» نداشته و به دنبال راهکاری پایدار برای این مناقشه ژئوپلیتیکی هستند.
پس از شهادت آیت الله رئیسی و امیر عبداللهیان، بخشی از افراد نزدیک به وزارت امور خارجه گوشهای از توافقات میان میان تهران- واشنگتن را در جریان گفتگوهای غیرمستقیم مسقط را در خصوص رزیم صهیونیستی فاش کردند. ظاهرا در جریان این مذاکرات باقری کنی تحت هدایت وزیر شهید در گفتگوهای غیر رسمی با برت مک گورک بر سر کنار رفتن دولت نتانیاهو و پایان یافتن جنگ غزه به نفاهم رسیده بود. در شرایطی که رژیم صهیونیستی تحت شدیدترین فشارهای بینالمللی- منطقهای قرار دارد لازم است تا دستگاه سیاست خارجی کشور بدون از دست دادن حتی «یک دقیقه» به تحرکات دیپلماتیک در مسیر حمایت از مقاومت فلسطین و مهار روند نسل کشی در غزه ادامه دهد. به عبارت دیگر فقدان «شهدای خدمت» نباید این تصور را برای سران صهیونیست ایجاد کند که تهران لحظهای از برنامههای خود در منطقه غافل شده و تلآویو فرصتی برای تنفس پیدا کرده است. جلسه مشترک سران سپاه پاسداران با رهبران جبهه مقاومت میتواند سیگنال مهمی برای نتانیاهو و کابینه راست گرای وی باشد.
پیش از عملیات طوفان الاقصی نه تنها صحبتی از تحقق ایده دو دولتی نبود؛ بلکه دولت بایدن قصد داشت با ادغام رژیم صهیونیستی در خاورمیانه عربی زمینه به فراموشی سپرده شدن پرونده فلسطین را فراهم آورد. به عبارت دیگر در نگاه مقامات آمریکایی دیگر مسئله فلسطین موضوعیت نداشت و غربیها صرفا به دنبال ایجاد موازنه در برابر چین، روسیه و ایران در منطقه شمال اقیانوس هند بودند. در چنین شرایطی اهمیت تصمیم کشورهای نام برده از آن روی است که میتواند بر روی اراده سایر کشورهای اروپایی همچون اسلوونی و مالت تاثیر گذاشته و آنها را نیز در مسیر شناسایی دولت فلسطین قرار دهد. هر اندازه تعداد اعضای باشگاه طرفداران فلسطین افزایش پیدا کند، نیروهای افراطی در سرزمینهای اشغالی با محدودیت بیشتری برای توسعه شهرکسازیهای غیرقانونی و اشغال کامل اراضی فلسطینی برخوردار خواهند بود.