هنگامی که بازدارندگی به دلیل نقص در شرایط لازم شکست بخورد، برای حفظ اعتبار و موقعیت، استفاده از زور اجتنابناپذیر میشود. بازیابی بازدارندگی معمولاً کار آسانی نیست. اولاً، صرف به چالش کشیدن تهدید توسط طرفی که قصد بازدارندگی آن را داریم، میتواند به معنای این باشد که او به توانایی خود برای مقاومت باور دارد. ثانیاً، ممکن است رفتار مطلوبی که قصد وادار کردن طرف مقابل به آن را داریم، به یک ارزش والا مربوط باشد که او نمیتواند از آن چشمپوشی کند. ثالثاً، ممکن است این درگیری در یک چارچوب بینالمللی قطبی شده رخ دهد که به طرفی که قصد بازدارندگی او را داریم، سطح قابل توجهی از حمایت را ارائه میدهد (مانند وضعیت اوکراین پس از دو سال و نیم جنگ). رابعاً، ممکن است تلاش برای بازیابی بازدارندگی شامل جنگهای نامتقارن، یعنی بین ارتشهای منظم و بازیگران مسلح غیردولتی باشد. این امر، به ویژه اگر این بازیگران از حمایت خارجی برخوردار باشند، فرآیند حل و فصل را دشوار میکند، همانطور که اکنون در درگیریهای جاری در منطقه شاهد هستیم.
اسرائیل تا جنگ ۱۹۶۷ رفتار بازدارندگی را در مقابل دشمنانش دنبال نمیکرد؛ زیرا آنچه مورد نیاز بود استفاده مؤثر از قدرت و زور بود تا کنترل کامل سرزمین فلسطین را به دست آورد. پس از آن سیاست اسرائیل در بازداشتن مصر و سوریه شکست خورد و جنگ فرسایشی و جنگ اکتبر ۱۹۷۳ رخ داد. سپس در بازداشتن عناصر فلسطینی و لبنانی شکست خورد و مجبور به عقبنشینی از لبنان پس از تهاجم کامل در سال ۱۹۸۲ شد، و در تحمیل توافقنامه صلح بر آن ناکام ماند و مجبور به عقبنشینی از نوار مرزی جنوبی لبنان در سال ۲۰۰۰، سپس از نوار غزه در سال ۲۰۰۵ و همچنین از شهرکهای نزدیک به آن شد. همچنین در پایان دادن به مقاومت مسلح فزاینده در غزه عبهرغم عملیاتهای نظامی مکرر در این منطقه از دسامبر ۲۰۰۸ تا مه ۲۰۲۳ شکست خورد.
بنابراین، ناتوانی اسرائیل در بازداشتن گروههای فلسطینی پس از عملیات آنها در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و تا آگوست ۲۰۲۴، چیز جدیدی برای آن نیست، اما جدید این است که با تهدیداتی از سوی طرفهای دیگر حامی فلسطینیها در غزه صرف نظر از وزن نسبی آنها روبرو است. با این حال، مشخص است که توانایی آن برای بازیابی بازدارندگی مورد تردید جدی قرار گرفته است.
تفاوت مهمی بین ایران و اسرائیل وجود دارد که در سازوکارهایی که برای تقویت نفوذشان در منطقه استفاده کردهاند، منعکس شده است. اشتراک مذهبی بین اکثریت جمعیت ایران و بخشهایی از جمعیت در برخی کشورهای عربی وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران پروژه سیاسی منطقهای خاص خود را بر اساس ایده «صدور انقلاب» پیدا کرد. برای اجرای این پروژه، ایران بر بخشهای طرفدار خود، یا به عبارت دقیقتر، بخشهایی از شیعیان در برخی کشورهای عربی که توانسته بود وفاداریشان را جلب کند، و همچنین بر ایجاد روابط قوی با برخی نظامهای عربی تکیه کرد. بدین ترتیب، ایران توانست پایگاههایی برای نفوذ خود در تعدادی از کشورهای عربی ایجاد کند و از تهدید اسرائیل علیه لبنان، انزوای نظام سوریه در جهان عرب، بیثباتی ایجاد شده توسط حمله آمریکا به عراق، عدم ثبات در یمن، و نیاز گروههای فلسطینی به حمایت خارجی بهرهبرداری کند. این امر صحنه رویارویی این گروهها با اسرائیل از ۷ اکتبر گذشته را با حمایت گروههای طرفدار تهران در چهار کشور عربی توضیح میدهد.
در تمام این تحولات، رفتار ایران بر مفهوم نفوذ و نه بازدارندگی استوار بود. با این حال، ورود فزاینده تهران به درگیری با اسرائیل آن را مجبور به استفاده مستقیم از نیرو علیه اسرائیل کرد، مانند حمله موشکی و پهپادی به اسرائیل در ۱۳ آوریل گذشته در پاسخ به حمله هوایی اسرائیل به ساختمان متعلق به کنسولگری ایران در دمشق. حملهای که نقش بازدارنده داشت.
این در حالی است که انتظار برای پاسخ احتمالی ایران به ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، در تهران در اواخر ژوئیه گذشته وجود دارد. ماهیت این پاسخ و میزان اثربخشی آن و پیامدهای بعدی آن، تأثیرات آشکاری بر قواعد بازی بازدارندگی در منطقه خواهد داشت.