مقدمه
در تاریخ معاصر سابقه نداشته است که در عرض 10 روز به یک حزب یا جریان مقاومتی ضربات عملیاتی سختی وارد شود و آن ساختار و سازمان کماکان زنده و پویا باقی بماند. در عملیات پیجری 3 هزار نفر از اعضای کادر حزب الله مجروح و تعدادی شهید شدند و بعد از آن نیز بیسم های حزب الله مورد حمله قرار گرفته و سپس فرماندهان ارشد جهادی ترور شده و مهمتر از همه سید حسن نصرالله رحمه الله علیه و سید صفی الدین شهید شدند.
شوکهای سنگین بیسابقه به حزب الله، رژیم تروریستی و حتی جریان های معارض لبنان را به این باور رساند که حزب الله به شدت تضعیف گشته و با عملیات سنگین زمینی میتوان اراده و قدرت را بر مقاومت تحمیل نماید. بر این اساس، با حمله گسترده به نقاط استراتژیک، ضاحیه، جنوب لیتانی و بقاع و موسسه قرض الحسن نیز جامعه حامی حزب الله را مورد هدف قرار داد و مردم زیادی آواره شدند که فشار سنگینی بر مقاومت وارد شود.
تحولات اخیر در جنوب لبنان بیش از پیش اثبات نمود که حذف ظرفیت استراتژیک حزبالله محتمل نیست. بنابراین گزاره فشار حداکثری به سیاسیون لبنان از جمله مثلث میقاتی- باسیل- جعجع به منظور تحمیل فشار و اراده خود بر حزب الله تشدید کردند تا حزب الله را با مصالحه به پشت رود لیتانی برگردانند و تهدید مرزی رژیم حذف شود. در این مقاله به تأثیر متقابل وضعیت سیاسی و اجتماعی لبنان و میدان پرداخته خواهدشد.
تحلیل رویداد
نتانیاهو در روزهای اخیر گفته است «لوله های اکسیژن ایرانی برای حزب الله از طریق سوریه را قطع خواهیم کرد. این جنگ را به مدت طولانی برای نابودی حزب الله پیش خواهیم برد. هیچ مذاکره ای تا رسیدن به اهداف نخواهیم داشت. هر اقدامی را برای تسلیح حزب الله به شدت مورد حمله و ضرب قرار خواهیم داد». پس گزینه فشار حداکثری نظامی و همزمان تشدید فشار اقتصادی و سیاسی ادامه خواهد داشت.
رژیم با محاصره 360 درجه ای لبنان و فشار سنگین دیپلماتیک و سیاسی جبهه غربی- عربی- عبری بر حاکمیت لبنان، درصدد حذف حزب الله در صحنه سیاسی و اجتماعی لبنان است. بدین منظور از ظرفیت انباشته شده محور غربی و عربی در صحنه تحولات لبنان نهایت استفاده را خواهد کرد.
از طرفی رژیم با حمله به موسسات مردم پایه همچون موسسه قرض الحسن به دنبال فشار حداکثری بر جامعه حامی حزب الله و فشار اقتصادی بر آنهاست تا محاسبات راهبردی حزب الله در میدان را تغییردهد.
در بیش از 40 روز اخیر، رژیم با 5 لشکر به استعداد 70 هزار نیروی نظامی، نوار 79 کیلومتری مرز لبنان با سرزمین های اشغالی را مورد تهاجم سنگین قرار داد و حدود 29 روستا را کاملاً منهدم نموده است. رژیم در گام اول به دنبال ایجاد نوار سوخته به طول عمق 3 کیلومتر در طول مرز لبنان است و در گام بعدی تثبیت این وضعیت و ایجاد منطقه حائل است تا از این طریق هم احتمال حمله تهاجمی یگان رضوان را به الجلیل به صفر برساند هم اینکه امنیت را به شهرک های اطراف مرز بر گرداند. این در حالی است که رژیم صهیونیستی تاکنون 1000 زخمی و بیش از 100کشته در جنوب لبنان داده است اما حی از لایه اول پدافندی حزب الله نیز نتوانسته عبور کند و تصرفات سرزمینی محدود خود راتثبیت نماید.
سفارت آمریکا در بیروت محور فشار حداکثری به حاکمیت لبنان
سفارت آمریکا در بیروت با اعمال فشار بر دولت موقت لبنان هواپیمای عراقی را که حامل کمکهای انسان دوستانه به لبنان است را در اردن فرود می اورد و بازرسی می کند و هم اینکه با اعمال فشار به فرمانده ارتش لبنان اجازه نمی دهد ارتش لبنان در مواجهه با رژیم کنشگری فعالانه کند.
سفیر آمریکا در بیروت در تلاش است تا برخی گروههای سیاسی در لبنان را علیه حزبالله تحریک و آنها را وارد نبرد شهری و خرابکاری علیه مقاومت کند تا همزمان با جبهه های جنوب ، بخشی از توان مقاومت را درگیر جنگ خیابانی در بیروت شود.
راهبرد محور غربی- عبری «تصاعد تدریجی تا تضعیف مقاومت» است. بنابراین جریان حاکم رژیم اسرائیل که به نمایندگی از صهیونیسم بین الملل این جنگ را مدیریت می کند، حتی گالانت وزیر جنگ سابق رژیم را نتوانست تحمل کند به دلیل اینکه این جریان رویکرد موعود گریانه و آخرالزمانی به جنگ دارد و به کم¬تر از پیروزی مطلق قانع نخواهد شد. البته استراتژی رژیم صهیونیستی در امور دفاعی هم که مبتنی بر اصل امنیت، توانایی بالا در مقابله با آتش دشمن و استقامت شهرک نشینان بود، هم شکست خورد و ثابت شد که اصول نظامی و امنیتی اسرائیل در واقعیت قابل اجرا نیستند.
نتیجه گیری
رژیم تروریستی صهیونیستی با 83 بمب سنگر شکن یک تنی امریکایی و با ارسال گاز سمی به طبقه منفی دو، رهبر بزرگ مقاومت لبنان را شهید کرد با این هدف که بتواند ساختار و سازمان حزب الله را با چالش اساسی مواجه نماید و بستری برای اشغال لبنان و تغییر موازنه منطقهای ودر نهایت نظم جدید را فراهم کنند. این ادارک صهیونیستی حاکی از آن است که سید حسن نصرالله یکی از موانع بزرگ توسعه طلبیها و شکست های محور متخاصم عبری و غربی در غرب آسیا بودند که با شهادت ایشان تصور میکردند، میتوانند محور مقاومت را از معادلات راهبردی داخلی لبنان و منطقه حذف کنند، براین اساس، با تحریک مثلث جعجع- باسیل- میقاتی درصدد تشدید فشار بر سازمان حزب الله به منظور تبدیل دستاورد میدانی به تغییر استراتژیک و تغییر ساختار سیاسی لبنان به سود جریان مخالف مقاومت بوده که با استقرار دبیرکل جدید و انتصاب فرماندهان جدید مقاومت در ساختار فرماندهی و عدم دست یابی اهداف رژیم در جنوب لیتانی تغییر شرایط سیاسی به ضرر حزب الله را دور از ذهن است.
در مجموع باید گفت که سازمانی که سید حسن نصرالله فرماندهی کردند بسیار مستحکم، پویا و کاراست، شخص محور نیست بلکه ساختار محور است قادر است متناسب با شرایط جدید خود را وفق دهد و این سازمان منعطف و کارا اجازه نخواهد داد وضعیت سیاسی در عرصه حاکمیتی به ضرر آن رقم بخورد. بنابراین مقاومت این توان و ظرفیت را دارد که مانع از اجرایی شدن طرح های رژیم تروریستی شود و شکست را بر آن تحمیل نماید و میدان به طور خاصی بر تحولات سیاسی و اجتماعی لبنان تاثیر خواهد داشت. با توجه به موفقیت های میدانی حزب الله و استقرار دبیرکل و فرماندهان حزب الله در حال مدیریت جنگ در صحنه میدانی و سیاسی واجتماعی است و به دشمن اجازه نخواهد داد به اهداف خود دست یابد. رژیم نسبت به فرماندهان جدید حزب الله ابهام استراتژیک دارد و بانک اهداف استراتژیک آن تمام شده است و این احتمال وجود دارد به منظور ضربه به مقاومت دست به عملیات های ویژه به منظور آسیب به نقاط استراتژیک حزب الله که نیروی هوایی قادر به ضربه به آن نیست بزند. بنابراین مقاومت باید هم نسبت به فتنه گری داخلی و جنگ افروزی سفارت امریکا در بیروت هوشیار باشد واجازه ندهد ساختار سیاسی لبنان بدون اعمال اراده مقاومت تغییر کند هم اینکه با زدن ضربات راهبردی به عمق مرکزی رژیم توازن میدانی را به سود خود تغییر دهد. این مهم در هفته ها و ماههای آینده اتفاق خواهد افتاد و رژیم صهیونی و آمریکا قادر به تحمیل خواسته خود به مقاومت نیستند.