
در جهان سیاست بینالملل، قولهای نقضشده و عهدشکنیهای مکرر، به ویژه از سوی ابرقدرتها، چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. اما وقتی صحبت از روابط و توافقات آمریکا و ایران میشود، این موضوع به یک الگوی تکرارشونده تبدیل شده است. از نقض توافقات آمریکا در عراق و افغانستان تا خروج یکجانبه از برجام، تاریخ روابط این دو کشور پر از نمونههایی است که نشاندهنده عدم قابل اعتماد بودن آمریکا به عنوان یک شریک مذاکرهکننده است. این گزارش، با بررسی جزئی و گسترده این بدعهدیها، به ویژه در چارچوب توافق هستهای، به ما میگوید که چرا ایران باید با احتیاط فزایندهای نسبت به هرگونه توافق با آمریکا رفتار کند.
امضایی که پاک نشد، ولی شکسته شد؛ بازخوانی خیانت آمریکا به برجام
آمریکا، به عنوان یک ابرقدرت، تاریخی طولانی از توافقات بینالمللی دارد که در برخی موارد به شدت مورد توجه و گاهی مورد انتقاد قرار گرفتهاند. از توافقات تجاری و اقتصادی تا مذاکرات هستهای، آمریکا همواره در مرکز این توافقات بوده است. اما یکی از مهمترین و پیچیدهترین این توافقات، برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) بود که در سال ۲۰۱۵ بین ایران و گروه ۱+۵ (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) به امضا رسید. این توافق که هدف اصلی آن جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای بود، شامل محدودیتهای شدید بر برنامه هستهای ایران و برداشته شدن تحریمهای اقتصادی بود. با این حال، در مه ۲۰۱۸، رامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، به شکل یکجانبه از برجام خارج شد و تمام تعهدات آمریکا را نسبت به ایران نقض کرد. این اقدام که در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ به عنوان "فشار حداکثری" شناخته میشود، منجر به اعمال مجدد تحریمهای سختگیرانه علیه ایران شد و اقتصاد را تحت فشار قرار داد. این خروج نه تنها توافقی را که به عنوان یک دستاورد دیپلماتیک بزرگ شناخته میشد، نابود کرد، بلکه اعتماد ایران به آمریکا و حتی کشورهای دیگر را لکهدار کرد. بر اساس گزارشهای منابع معتبر مانند اندیشکده شورای روابط خارجی (CFR) (Council on Foreign Relations)، خروج آمریکا از برجام نه تنها توسط ایران، بلکه توسط شرکای اروپایی آمریکا نیز مورد انتقاد قرار گرفت. این کشورها که هنوز به برجام متعهد بودند، نتوانستند از تأثیرات اقتصادی تحریمهای آمریکا فرار کنند و در نهایت، ایران نیز در پاسخ به این نقض، تعهدات خود را در چارچوب برجام کاهش داد.
محور شرارت یا شریک امنیت؟ بازی دوگانه آمریکا با ایران در خاورمیانه
در سالهای پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا برای مقابله با تهدید القاعده و طالبان در افغانستان، و بعدتر برای براندازی رژیم صدام حسین در عراق، نیازمند ثباتسازی منطقهای و همراهی بازیگران موثر در منطقه بود. ایران که خود قربانی تروریسم افراطی سنیمذهب و دشمن تاریخی طالبان و صدام بود، در اقدامی کمسابقه، اقدام به مذاکره با آمریکا کرد، اما نتیجه این همکاری، جز بیاعتمادی برای تهران نبود.
افغانستان و عراق: پس از سقوط طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱، ایران نقش فعالی در کنفرانس "بن" داشت. دیپلماتهای ایرانی، از جمله سفیر وقت در سازمان ملل، سید محمد خاتمی و دیگر مقامات وزارت خارجه، در هماهنگی با نمایندگان آمریکایی، چون «جیمز دابینز» شرکت کردند تا زمینهسازی برای تشکیل دولت موقت افغانستان صورت گیرد. جیمز دابینز، نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان، بعدها در خاطراتش نوشت که ایرانیها بیشترین کمک را برای قانعکردن گروههای افغان به ویژه شیعیان برای پذیرش حامد کرزای انجام دادند. حتی گفته میشود که طرح تشکیل ارتش افغانستان نیز در جلسات مشترک با حضور ایرانیها مورد بررسی قرار گرفت. تنها چند ماه بعد، جورج بوش در سخنرانی مشهور خود در ژانویه ۲۰۰۲، ایران را در کنار عراق و کرهشمالی، در محور «شرارت» قرار داد. این اعلام موضع، عملاً پنجره هرگونه اعتماد متقابل را بست و نشان داد که آمریکا، حتی در اوج نیاز به همکاری، تمایلی به شناسایی نقش مثبت ایران ندارد. بر اساس تحلیلهای منابع مانند Brookings و Carnegie Endowment، این اقدامات آمریکا در عراق و افغانستان، از دیدگاه ایران، نشاندهنده عدم قابل اعتماد بودن آمریکا به عنوان یک شریک مذاکرهکننده بود. این احساس، در زمان مذاکرات هستهای، به ویژه در سالهای پیش از برجام، بر اعتماد ایران به آمریکا سایه افکند.
غنیسازیِ بیاعتمادی؛ برجام پاره شده و گزارشات تشریفاتی آژانس
مذاکرات هستهای ایران با جامعه بینالمللی از دهه ۲۰۰۰ آغاز شد و در طول این سالها، به یکی از پرتنشترین موضوعات سیاست خارجی ایران تبدیل شد. در سال ۲۰۰۲، وقتی اطلاعاتی در مورد برنامه هستهای ایران منتشر شد، جامعه بینالمللی نگرانیهای خود را نسبت به احتمال تبدیل این برنامه به سلاح هستهای ابراز کرد. از آن زمان، مذاکرات متعددی بین ایران و و آمریکا و گروه ۱+۵ که نهایتاً منجر به برجام در سال ۲۰۱۵ شد. طبق گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران تا زمان خروج آمریکا از برجام، به تعهدات خود در چارچوب این توافق عمل کرده بود. برای مثال، در گزارشهای IAEA تا سال ۲۰۱۹، آمده است که ایران همچنان در حال اجرای تعهدات هستهای خود بود. یوکیا آمانو، رئیس وقت IAEA، در مارس ۲۰۱۹ گفت: ایران در حال اجرای تعهدات هستهای خود است (Arms Control Association). این تأیید، نشاندهنده وفاداری ایران به توافق بود، حتی پس از خروج آمریکا. با این حال، پس از خروج آمریکا از برجام، ایران نیز تدریجاً تعهدات خود را کاهش داد. بر اساس گزارش گاردین، ایران در سال ۲۰۱۹ در پاسخ به اقدامات طرفهای مورد توافق در توافق برجام شروع به نقض محدودیتهای غنیسازی اورانیوم کرد، اما این اقدامات، از دیدگاه ایران، پاسخی به نقض قولهای آمریکا بود.
ترامپ و دکترین تنش؛ وقتی مذاکره به گروکشی شبیه شد
دونالد ترامپ، به عنوان یک رئیسجمهور با سیاست خارجی پرتنش، تاریخی از عهدشکنیها و اقدامات غیرقابل پیشبینی دارد. برای مثال:
اوکراین: ترامپ در سال ۲۰۲۵، به صورت غیرقانونی، کمکهای نظامی به اوکراین را متوقف کرد تا فشار بر ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور وقت اوکراین، وارد کند. این اقدام، که منجر به اتهامات تلاش برای سوءاستفاده از قدرت شد، نشاندهنده عدم اعتماد به تعهدات آمریکا بود (رویترز).
کانادا و مکزیک: ترامپ تهدید کرد که تعرفههای سنگینی را بر کالاهای این کشورها اعمال کند، حتی اگر این کشورها همسایه و شریک تجاری آمریکا باشند. همچنین ترامپ با بازیهای رسانهای و نقل قولهای مجازی کانادا رو ایالت جدید آمریکا خواند. این تهدیدات، روابط تجاری و سیاسی را تحت تأثیر قرار داد.
کره شمالی: ترامپ در ابتدای دور اول ریاستجمهوری خود، با کیم جونگ-اون، رهبر کره شمالی، ملاقات کرد و حتی توافقاتی را امضا کرد. اما پس از مدت کوتاهی، این توافقات به دلیل عدم پیگیری جدی از سوی آمریکا، بینتیجه ماند.
این الگوی رفتاری، که در گزارشهای Washington Post و New York Times نیز تأیید شده است، نشاندهنده این است که ترامپ اغلب به صورت یکجانبه و بدون توجه به پیامدها، تصمیمات خود را اتخاذ میکند.
نتیجهگیری
ایران، هرچند ممکن است دوباره به توافقی با آمریکا برسد، باید با احتیاط فزایندهای نسبت به هرگونه تعهدات جدید رفتار کند. تاریخ نشان داده است که آمریکا، به ویژه تحت رهبری شخصیتهایی مانند ترامپ، میتواند به سادگی از تعهدات خود عقبنشینی کند. این عقبنشینیها، از بدعهدیهای عراق و افغانستان تا خروج از برجام، نشاندهنده الگویی پایدار از عدم قابل اعتماد بودن است. ایران نباید آینده خود را منوط به توافقات با آمریکا کند، بلکه باید بر توسعه اقتصاد داخلی، خودکفایی و روابط با شرکای دیگر، از جمله اروپاییها و شرق آسیاییها، تمرکز کند. در نهایت، تجربه نشان داده است که اعتماد به آمریکا، به ویژه در زمان رهبری ترامپ، میتواند هزینههای سنگینی برای ایران داشته باشد.