
غرب آسیا و شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس بازارهای مهمی برای صادرات آمریکا و سرمایهگذاریهای آمریکایی هستند. این موضوع باعث شده است ترامپ برخلاف سنت تاریخی ایالات متحده که رؤسای جمهور آن کشورهای همسایه یا اروپایی را نخستین مقصد سفر خارجی خود قرار میدهند، در نخستین سفر خارجی خود به کشورهای عربستان، قطر و امارات برود.
برخورداری از منابع عظیم نفت و انرژی و ثروتهای کلان، وجه مشترک سه مذکور است؛ این دقیقاً همان چیزی است که ترامپ میخواهد یعنی بهرهبرداری و جذب تریلیونها دلار سرمایهگذاری و منابع اقتصادی و مالی سه کشور یادشده به سمت آمریکا که میتواند در پیشبرد شعارهای اقتصادی ترامپ از جمله بهبود و تقویت شاخصهای اقتصادی ایالات متحده مؤثر باشد.
این موضوع از آن رو حائز اهمیت است که متحدان اروپایی و حتی غولهای اقتصادی جنوب شرق آسیا به خاطر فشارها و سیاستهای اقتصادی دولت ترامپ از جمله اعمال تعرفههای تجاری (اگرچه از آن تا حدی عقبنشینی کرده است) دیگر حاضر به باج دادن به دولت ترامپ نیستند؛ مسألهای که ترامپ هم به خوبی آن را میداند.
سفر ترامپ به عربستان سعودی و سپس قطر و امارات اگرچه میتواند در بردارنده منافع امنیتی برای این سه کشور ثروتمند عربی باشد، اما برای آمریکا در گام نخست ابعاد و دستاوردهای اقتصادی این سفر مهم است. حضور ترامپ در ریاض، دوحه و دبی و ابوظبی را میتوان به مثابه یک «بدهوبستان» یا «داد و ستدی» در نظر گرفت که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در قبال تضمینهای امنیتی و سیاسی، اقدام به گسیل منابع اقتصادی و مالی به سوی آمریکا میکنند.
ترامپ از طریق حضور در حاشیه خلیج فارس به دنبال انعقاد توافقها و قراردادهای متعددی در طیف وسیعی از حوزهها مانند هوش مصنوعی، انرژی و آلومینیوم (امکان لغو تعرفههای ۱۰ درصدی ترامپ بر آلومینیوم و فولاد) است.
رئیس جمهور آمریکا در پی این است که تریلیونها دلار سرمایهگذاری از تولیدکنندگان نفت خلیج فارس را تضمین کند. پیش از این و در رایزنیهایی که میان مقامات ریاض و کاخ سفید انجام شده است، مقامات سعودی ۶۰۰ میلیارد دلار تعهد سرمایهگذاری داده بود، ولی ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵ در اجلاس داووس گفته است که از این پادشاهی که یکی از شرکای استراتژیک واشنگتن در حاشیه خلیج فارس و غرب آسیا محسوب میشود، یک تریلیون دلار میخواهد. شایان ذکر است عربستان سعودی و ایالات متحده دهها سال است که روابط محکمی را بر اساس یک توافق قطعی حفظ کردهاند که در آن پادشاهی عربستان نفت به آمریکا میدهد و در قبال آن آمریکا امنیت را تأمین میکند که البته این موضوع که سازوکارهای آمریکا در تأمین و فروش امنیت به ریاض چقدر کارآمد و مؤثر بوده است، در جنگ یمن و سایر منازعات منطقهای عربستان تجربه خود را به خوبی نشان داده است!
علاوه بر عربستان، بنا بر گزارشهایی که از منابع کاخ سفید منتشر شده است، امارات متعهد شده است در یک چارچوب مشخص، سرمایهگذاری ۱۰ ساله به ارزش ۱.۴ تریلیون دلار در آمریکا انجام دهد.
دستورکارهای اقتصادی به اندازهای برای ترامپ اهمیت دارد که همزمان با حضور ترامپ اجلاس سرمایهگذاری با حضور بسیاری از غولهای والاستریت و سیلیکونولی مانند لری فینک مدیرعامل بلکراک، الکس کارپ مدیرعامل پالانتیر، و مدیران عامل سیتیگروپ، آیبیام، کوالکام، آلفابت، فرانکلین تمپلتون و دیوید ساکس، کارشناس هوش مصنوعی و ارزهای دیجیتال کاخ سفید در ریاض برگزار میگردد. البته برگزاری چنین نشستی برای بن سلمان نیز که بهدنبال پیشبرد طرح بلندپروازنه خود در چشمانداز ۲۰۳۰ است، اهمیت دارد.
در مجموع، سفر ترامپ به سه کشور حاشیه خلیج فارس ترکیبی از اهداف دیپلماتیک و منافع تجاری خانوادگی است که واکنشهای متفاوتی را در سطح بینالمللی برانگیخته است. این سفر که نشاندهنده رویکرد جدید دولت آمریکا در غرب آسیا و خلیج فارس بوده و ممکن است تأثیرات قابل توجهی بر روابط آمریکا با کشورهای منطقه و بر تحولات منطقهای داشته باشد، میتواند است باعث تقویت روابط آمریکا با عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شود.
به طور کلی، چشمانداز سفر ترامپ به کشورهای حاشیه خلیج فارس مثبت است، اما چالشها و محدودیتهایی نیز وجود دارد که میتواند مانع از تحقق کامل اهداف مورد نظر به ویژه برای سه کشور عربی میزبان ترامپ شود.