۱۴:۴۰
۱۴۰۴/۰۵/۱۱
ماجراجویی های ترامپ؛

4 مانع ترامپ در ماجراجویی جدید علیه ایران

4 مانع ترامپ در ماجراجویی جدید علیه ایران
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به تازگی در موضع گیری گستاخانه ای دست به تهدید ایران زده و مدعی شده که ایران ضربات جدی را در قالب جنگ 12 روزه متحمل شده و باز هم صحبت از غنی سازی اورانیوم می کند. وی ضمن توهین به ایران تاکید کرده که اجازه این کار را به کشورمان نخواهد داد. البته که ترامپ پیشتر هم تاکید کرده بود که اگر باز هم مجبور شود، علیه ایران دست به اقدام نظامی خواهد زد. با این همه، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که طرح موضع گیری اخیر ترامپ علیه ایران آن هم در حضور یک مقام ارشد اتحادیه اروپا، تنها با هدف ترساندن اروپایی ها بوده است. اگرچه که ترامپ به طور خاص در هرگونه ماجراجویی تازه علیه ایران و یا همراهی با اقدامات رژیم اشغالگر قدس علیه کشورمان، با 4 مانع عمده مواجه است که نمی تواند آن ها را نادیده بگیرد. جنگ ۱۲ روزه آزمونی برای این نظم جدید بود. حمایت چین و روسیه از حق دفاع ایران، و مواضع نسبتاً مستقل کشورهای بزرگ آسیایی در قبال بحران، نشان داد که زمان یک‌جانبه‌گرایی به پایان رسیده است. حتی متحدان قدیمی آمریکا در منطقه، مانند عربستان سعودی و امارات، پس از جنگ، مسیر تنش‌زدایی با ایران را ترجیح داده‌اند. در چنین شرایطی، ترامپ باید تصمیم بگیرد: آیا واقعا می‌خواهد وارد نبردی شود که در آن، نه اجماع جهانی دارد، نه حمایت بی‌قیدوشرط منطقه‌ای، نه تضمینی برای پیروزی سریع، و نه اطمینانی از پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن؟ حتی حرکت به سمت این سناریو می تواند صورت حساب های جدی را روی دست وی و متحدانش قرار دهد.
نویسنده :
سامان سفالگر کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۱۰۹

«یکی از مهم‌ترین ابزارهایی که دولت‌های پیشین آمریکا برای تحت فشار گذاشتن ایران به کار می‌بردند، بهره‌گیری از اجماع بین‌المللی بود. با خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، این اجماع عملاً فروپاشید. اکنون، پس از جنگ ۱۲ روزه، نه‌تنها اتحادیه اروپا، بلکه کشورهایی چون چین، روسیه، هند و حتی برخی بازیگران نوظهور در جهان عرب نیز نسبت به کارایی فشار حداکثری و سیاست تقابل مستقیم با ایران تردید دارند.»

طنین‌سنتر؛ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به تازگی در موضع گیری گستاخانه ای دست به تهدید ایران زده و مدعی شده که ایران ضربات جدی را در قالب جنگ 12 روزه متحمل شده و باز هم صحبت از غنی سازی اورانیوم می کند. وی ضمن توهین به ایران تاکید کرده که اجازه این کار را به کشورمان نخواهد داد. البته که ترامپ پیشتر هم تاکید کرده بود که اگر باز هم مجبور شود، علیه ایران دست به اقدام نظامی خواهد زد.

با این همه، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که طرح موضع گیری اخیر ترامپ علیه ایران آن هم در حضور یک مقام ارشد اتحادیه اروپا، تنها با هدف ترساندن اروپایی ها بوده است. اگرچه که ترامپ به طور خاص در هرگونه ماجراجویی تازه علیه ایران و یا همراهی با اقدامات رژیم اشغالگر قدس علیه کشورمان، با 4 مانع عمده مواجه است که نمی تواند آن ها را نادیده بگیرد.

اول اینکه یکی از مهم‌ترین ابزارهایی که دولت‌های پیشین آمریکا برای تحت فشار گذاشتن ایران به کار می‌بردند، بهره‌گیری از اجماع بین‌المللی بود. با خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، این اجماع عملاً فروپاشید. اکنون، پس از جنگ ۱۲ روزه، نه‌تنها اتحادیه اروپا، بلکه کشورهایی چون چین، روسیه، هند و حتی برخی بازیگران نوظهور در جهان عرب نیز نسبت به کارایی فشار حداکثری و سیاست تقابل مستقیم با ایران تردید دارند.

جنگ اخیر نشان داد که ایران نه کشوری منزوی و ضربه‌پذیر، بلکه بازیگری مؤثر در معادلات منطقه‌ای است. کشوری که هم توان بازدارندگی دارد و هم می‌تواند با خویشتن‌داری، مانع گسترش بحران شود. این تصویر جدید، تمایل جامعه جهانی به دیپلماسی را تقویت کرده و دست ترامپ را برای همراه‌سازی متحدان سنتی‌اش بسته است. حتی اسرائیل نیز پس از تجربه تلخ آسیب‌پذیری در برابر حملات ایران، اکنون احتیاط بیشتری در تحریک آمریکا نشان می‌دهد.

دوم اینکه دولت ترامپ، برخلاف دوره اول حضور در قدرت، با کشوری مواجه است که زیر فشار بدهی‌های انباشته، بحران هزینه‌های زندگی، نابرابری اجتماعی و نارضایتی گسترده قرار دارد. مردم آمریکا اکنون کمتر از گذشته تمایل دارند هزینه ماجراجویی‌های نظامی خارجی را بپردازند، به‌ویژه اگر پای رویارویی گسترده با کشوری چون ایران در میان باشد که دارای توانایی‌های نظامی، سایبری و منطقه‌ای اثبات‌شده است.

در این فضا، ورود به جنگ یا حتی ایجاد تنش شدید با ایران می‌تواند تبعات اقتصادی و سیاسی جدی برای ترامپ داشته باشد. تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که بازار نفت و انرژی جهان تا چه اندازه از تحولات منطقه آسیب‌پذیر است. افزایش قیمت بنزین در آمریکا، که تا مرز ۷ دلار در برخی ایالت‌ها پیش رفت، یادآور آن است که مردم این کشور بهای هرگونه بحران در خاورمیانه را در کیف پول خود احساس می‌کنند. ترامپ که همواره خود را نماینده طبقه متوسط و نارضایتی‌های داخلی معرفی می‌کند، اکنون نمی‌تواند به‌راحتی از کنار این واقعیت‌ها عبور کند. یک خطای محاسباتی در برابر ایران می‌تواند نه‌تنها اقتصاد آمریکا، بلکه آینده سیاسی او را نیز به خطر اندازد.

نکته سوم اینکه برخلاف تصور برخی محافل غربی، ایران در یک دهه اخیر نه‌تنها ضعیف‌تر نشده، بلکه توان دفاعی، سایبری و منطقه‌ای خود را به‌شکلی قابل‌توجهی ارتقاء داده است. جنگ ۱۲ روزه نقطه عطفی در این مسیر بود. علی رغم اینکه مدام گفته می شد ایران ضعیف شده اما این کشور به نحوی قدرتمندانه به متجاوز به خاک خود واکنش نشان داد و آن را تنبیه کرد و به نقطه بیچارگی رساند.

این اقدام، پیامی روشن برای آمریکا داشت: هرگونه اقدام تحریک‌آمیز، نه با پاسخ در سطح گروه‌های نیابتی، بلکه با پاسخ مستقیم تهران مواجه خواهد شد. از سوی دیگر، دکترین «جنگ تمام‌عیار» که ایران در سخنان مقامات نظامی خود مطرح کرده، نشان می‌دهد که تهران در برابر تهدید موجودیتی، آماده استفاده از همه ظرفیت‌های خود است.

ترامپ به‌خوبی می‌داند که ایرانِ ۱۴۰۴، ایرانِ ۲۰۰۳ یا حتی ۲۰۱۵ نیست. امروز، هر اشتباه راهبردی می‌تواند به درگیری‌ ختم شود که محدود، کنترل‌پذیر و کم‌هزینه نخواهد بود. این واقعیت، یکی از بزرگ‌ترین بازدارنده‌ها در برابر رویکردهای ماجراجویانه آتی کاخ سفید است.

و در نهایت نکته چهارم اینکه شاید مهم‌ترین مانع در برابر ترامپ، تغییر توازن قدرت در نظام بین‌الملل باشد. امروز، جهان دیگر جهان تک‌قطبی دوران پس از جنگ سرد نیست. چین، روسیه، هند و مجموعه کشورهای جنوب جهانی در حال بازیابی قدرت و بازتعریف معادلات ژئوپلیتیک هستند. نهادهایی مانند بریکس، سازمان همکاری شانگهای، و ائتلاف‌های منطقه‌ای جدید، به ایالات متحده آمریکا اجازه نمی‌دهند همان‌گونه که در دهه‌های گذشته عمل می‌کرد، در برابر ایران نیز رفتار کند.

جنگ ۱۲ روزه آزمونی برای این نظم جدید بود. حمایت چین و روسیه از حق دفاع ایران، و مواضع نسبتاً مستقل کشورهای بزرگ آسیایی در قبال بحران، نشان داد که زمان یک‌جانبه‌گرایی به پایان رسیده است. حتی متحدان قدیمی آمریکا در منطقه، مانند عربستان سعودی و امارات، پس از جنگ، مسیر تنش‌زدایی با ایران را ترجیح داده‌اند. در چنین شرایطی، ترامپ باید تصمیم بگیرد: آیا واقعا می‌خواهد وارد نبردی شود که در آن، نه اجماع جهانی دارد، نه حمایت بی‌قیدوشرط منطقه‌ای، نه تضمینی برای پیروزی سریع، و نه اطمینانی از پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن؟ حتی حرکت به سمت این سناریو می تواند صورت حساب های جدی را روی دست وی و متحدانش قرار دهد.

گزارش خطا