۱۳:۵۷
۱۴۰۴/۰۶/۰۳
آینده جنگ؛

آخرین تحولات منطقه و چشم‌انداز آینده

آخرین تحولات منطقه و چشم‌انداز آینده
تحولات منطقه غرب آسیا در ماه‌های اخیر شتابی بی‌سابقه یافته است؛ از توافقات قفقاز و رقابت قدرت‌های بزرگ در شمال ایران، تا کشمکش‌های سیاسی در عراق بر سر سرنوشت حشدالشعبی و از ناآرامی‌های جنوب سوریه تا فشارهای چندلایه بر حزب‌الله لبنان. در کنار این رخدادها، آینده جنگ ایران و رژیم صهیونیستی به یکی از محوری‌ترین موضوعات راهبردی بدل شده است؛ موضوعی که نه‌تنها معادلات امنیتی منطقه، بلکه نظم بین‌المللی را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این گزارش کوشیده است با نگاهی تحلیلی و با اتکا به اصالت روایت‌های صحیح، آخرین تحولات را در چندین بخش مجزا بررسی کند؛ بخش‌هایی که هر یک تصویری روشن از میدان‌های در حال تغییر ارائه می‌دهد.در این راستا بر آن شدیم مصاحبه‌ای را با جناب آقای دکتر فرزان شهیدی، کارشناس ارشد مسائل منطقه صورت داده و پیرامون این موضوع برخی سوال‌ها پرسیده شود.
هیئت تحریریه سایت طنین
نویسنده :
هیئت تحریریه سایت طنین
کد خبر:
۳۱۷۳

مقدمه

تحولات منطقه غرب آسیا در ماه‌های اخیر شتابی بی‌سابقه یافته است؛ از توافقات قفقاز و رقابت قدرت‌های بزرگ در شمال ایران، تا کشمکش‌های سیاسی در عراق بر سر سرنوشت حشدالشعبی و از ناآرامی‌های جنوب سوریه تا فشارهای چندلایه بر حزب‌الله لبنان. در کنار این رخدادها، آینده جنگ ایران و رژیم صهیونیستی به یکی از محوری‌ترین موضوعات راهبردی بدل شده است؛ موضوعی که نه‌تنها معادلات امنیتی منطقه، بلکه نظم بین‌المللی را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این گزارش کوشیده است با نگاهی تحلیلی و با اتکا به اصالت روایت‌های صحیح، آخرین تحولات را در چندین بخش مجزا بررسی کند؛ بخش‌هایی که هر یک تصویری روشن از میدان‌های در حال تغییر ارائه می‌دهد. در این راستا در این راستا بر آن شدیم مصاحبه‌ای را با جناب آقای دکتر فرزان شهیدی، کارشناس ارشد مسائل منطقه صورت داده و پیرامون این موضوع برخی سوال‌ها پرسیده شود.

✅ بخش اول) تحولات قفقاز و پیامدهای آن برای جمهوری اسلامی ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟

❇️ منطقه قفقاز در سال‌های اخیر صحنه تحولات پیچیده و راهبردی بوده است. پس از مناقشات پیرامون «کریدور زنگزور» و درگیری‌های میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان، آمریکا با دخالت مستقیم خود توانست میانجی‌گری کرده و پیمان صلحی را میان دو کشور به امضا برساند. حاصل این توافق، نفوذ و تسلط بیشتر ایالات متحده بر منطقه و به‌ویژه بر کریدور راهبردی زنگزور بود؛ کریدوری که در عمل آمریکا را به مرزهای جمهوری اسلامی ایران نزدیک‌تر کرد.

❇️ این تحولات نه تنها موجب افزایش قدرت نفوذ واشنگتن در قفقاز شد، بلکه به‌طور طبیعی نقش ایران و روسیه در این منطقه حساس را نیز محدود کرد. به بیان دیگر، آمریکا همزمان با نزدیک شدن به مرزهای ایران، تلاش دارد موقعیت مسکو را نیز در قفقاز مهار کند. این وضعیت، قفقاز را به یکی از مهم‌ترین میدان‌های رقابت ژئوپلیتیکی میان قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای تبدیل کرده است.

❇️ برخی تحلیلگران معتقدند که می‌شد از بروز چنین شرایطی پیشگیری کرد و اجازه نداد موازنه قدرت به این شکل به زیان ایران تغییر یابد. اما اکنون که این واقعیت به وقوع پیوسته، جمهوری اسلامی ایران ناگزیر است از ابزارهای گوناگون برای مدیریت وضعیت بهره ببرد. مهم‌ترین ابزارها در این مسیر عبارت‌اند از:

- دیپلماسی رسمی و عمومی برای تثبیت نقش ایران در معادلات منطقه‌ای؛

- بهره‌گیری از رسانه‌ها به‌منظور بازنمایی مواضع و منافع ایران در افکار عمومی منطقه و جهان؛

- همکاری با روسیه در پرونده های قفقاز جنوبی؛

- قدرت بازدارندگی نظامی که لزوماً به معنای دخالت مستقیم یا جنگ نیست، بلکه نمایش اقتدار دفاعی ایران برای مهار بلندپروازی‌های دشمنان است.

ترکیب این ابزارها می‌تواند امکان مدیریت بحران را فراهم آورد. هرچند شرایط دشوار است، اما به معنای بن‌بست مطلق نیست. قفقاز اکنون به مسئله‌ای پیچیده و چندلایه بدل شده و چه‌بسا نیازمند برگزاری نشست‌های تخصصی و کارشناسی مستقل باشد تا ابعاد پنهان و پیامدهای راهبردی آن برای ایران مورد تحلیل دقیق قرار گیرد.

✅ بخش دوم) تحولات عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟

❇️ عراق امروز در مقطع حساسی از تحولات سیاسی خود قرار دارد. این کشور در حال آماده‌سازی برای برگزاری انتخابات پارلمانی در ماه نوامبر(آبان ماه) است؛ انتخاباتی که تنها چند ماه با آن فاصله داریم و از نظر بسیاری از ناظران، سرنوشت‌سازترین آوردگاه سیاسی سال‌های اخیر عراق به شمار می‌رود. در این عرصه همه جریان‌های سیاسی، به‌ویژه گروه‌های شیعی، حضوری پررنگ خواهند داشت و رقابت شدیدی برای کسب اکثریت در پارلمان در جریان است.

❇️ اهمیت انتخابات پارلمانی عراق از آنجا ناشی می‌شود که نظام سیاسی این کشور، نظامی پارلمانی است؛ یعنی نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور از دل پارلمان برگزیده می‌شوند. به همین دلیل، ترکیب آینده پارلمان نه‌تنها در تعیین دولت بلکه در سرنوشت مسائل کلان کشور نقشی بنیادین خواهد داشت. بسیاری از پرونده‌های حساس، از جمله آینده «حشد الشعبی» به تصمیمات پارلمان جدید گره خورده است.

❇️ حشد الشعبی که در سال‌های گذشته به‌عنوان یک نیروی مردمی ــ و بازوی قدرتمند مقاومت در برابر داعش و اشغالگران ــ شکل گرفت، اکنون در کانون جدال سیاسی عراق قرار دارد. طی سال‌های اخیر بحث‌های متعددی در پارلمان پیرامون رسمیت یافتن و نهادینه‌سازی این سازمان صورت گرفته است. لایحه‌ای برای قانونی‌سازی کامل حشد الشعبی مطرح شد تا این نیروی مردمی به یک نهاد رسمی و سازمانی شبیه «سپاه پاسداران» در جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود.

❇️ اما تصویب این لایحه با مخالفت‌های سنگینی روبه‌رو شد؛ مخالفت‌هایی که ریشه در فشارهای خارجی، به‌ویژه ایالات متحده، و همراهی برخی جریان‌های داخلی عراق ــ عمدتاً از میان کردها و اهل سنت ــ با سیاست‌های آمریکا داشت. در نتیجه، تصویب نهایی قانون حشد شعبی متوقف و به پارلمان آینده موکول شد.

❇️ این تعویق به معنای فراهم شدن فرصتی تازه برای مخالفان است تا فشارها بر حشد شعبی را افزایش دهند. آمریکایی‌ها آشکارا در پی انحلال این نهاد هستند؛ همان‌گونه که در لبنان بحث خلع سلاح حزب‌الله را دنبال می‌کنند، در عراق نیز پروژه تضعیف یا انحلال حشد شعبی بخشی از راهبرد کلان آنان در منطقه است.

❇️ در مقابل، گروه‌های مقاومت و بخش اعظم جریان‌های شیعی که اکثریت را در پارلمان در اختیار دارند، بر حفظ هویت و ماهیت سازمانی حشد شعبی تأکید دارند. آنان بر این باورند که این نیروی مردمی باید قانونی و نهادینه شود تا فشارهای خارجی نتواند موجودیت آن را تهدید کند. اگر حشد شعبی در چارچوبی رسمی و قانونی به رسمیت شناخته شود، تلاش‌های آمریکا برای تضعیف آن بی‌ثمر خواهد ماند.

❇️ در واقع، جدال اصلی در عراق بر سر این است که آیا حشد شعبی به‌عنوان یک نیروی مشروع و سازمان‌یافته در ساختار دفاعی کشور جای خواهد گرفت یا قربانی فشارهای خارجی و سازش‌کاری برخی جریان‌های داخلی خواهد شد. بدون تردید، سرنوشت این سازمان پیامدهای عمیقی برای امنیت عراق و حتی موازنه قدرت در منطقه خواهد داشت.

❇️ پروژه آمریکا در منطقه ــ از لبنان تا عراق ــ بر پایه تضعیف محور مقاومت و خلع سلاح آن استوار است. آنان می‌کوشند مقاومت را از ابزار اقتدار نظامی محروم کرده و نظم نوینی متناسب با اهداف توسعه‌طلبانه خود در غرب آسیا ایجاد کنند. از این منظر، انتخابات پیش‌روی عراق نه تنها برای آینده سیاسی این کشور، بلکه برای کل جبهه مقاومت اهمیتی راهبردی دارد.

✅ بخش سوم) تحولات سوریه و سناریوهای آینده آن چگونه است؟

❇️ در صحنه تحولات سوریه، طی هفته‌های اخیر رخدادهای تازه‌ای بروز کرده است. هرچند در ظاهر، تحولات این کشور آرام‌تر از عراق و لبنان به نظر می‌رسد، اما در واقع لایه‌های عمیقی از بحران در حال شکل‌گیری است که می‌تواند آینده این کشور را به شدت تحت تأثیر قرار دهد.

❇️ یکی از مهم‌ترین رخدادها، درگیری‌های خونین در استان سویدا در جنوب سوریه بود؛ درگیری‌هایی که ریشه در شکاف‌های قومی، طایفه‌ای و سیاسی دیرینه این کشور داشت. این شکاف‌ها اکنون سرباز کرده و دولت جدید سوریه را با چالش‌های جدی مواجه ساخته است. در جنوب، اعراب بادیه‌نشین و اقلیت‌های محلی مثل دروزی ها دست به اعتراضات زدند که با حمایت آشکار رژیم صهیونیستی نیز همراه شد. اسرائیل حتی برای پشتیبانی از این گروه‌ها دمشق را بمباران کرد؛ اقدامی که نشان‌دهنده تلاش تل‌آویو برای دامن زدن به تنش‌های داخلی سوریه است.

❇️ در ساحل غربی نیز، علویان دست به اعتراضاتی زدند و درگیری‌های خونین باری میان آنان و نیروهای مخالف به رهبری احمد الشرع (معروف به ابو محمد جولانی) رخ داد. در شمال و شمال شرق نیز کردها همچنان خواهان تثبیت خودمختاری خود هستند. هرچند توافق اولیه‌ای میان حزب دموکراتیک کردها و دولت جدید امضا شد، اما همچنان آینده این توافق مبهم است و خطر تنش دوباره در این مناطق وجود دارد.

❇️ بدین ترتیب، سوریه امروز با سه کانون بحران داخلی مواجه است:

1. علویان در ساحل غربی

2. اقلیت ها(نظیر دروزی ها) و اعراب در جنوب (سویدا)

3. کردها در شمال و شمال شرق

❇️ دولت مرکزی در برابر این سه کانون بحران تنها دو راه پیش رو دارد: یا باید با گروه‌های معترض مماشات کرده و به توافقات نسبی تن دهد، یا وارد درگیری نظامی شود. راه دوم می‌تواند سوریه را وارد چرخه‌ای بی‌پایان از خشونت و جنگ داخلی کند؛ چرخه‌ای که بیشترین بهره‌بردار آن رژیم صهیونیستی و متحدان غربی‌اش خواهند بود.

❇️ بسیاری از تحلیلگران منطقه‌ای و حتی برخی محافل غربی توصیه می‌کنند که دولت جدید سوریه به سمت تشکیل یک «دولت فراگیر» حرکت کند؛ دولتی که در آن همه گروه‌های قومی و مذهبی سهمی عادلانه از قدرت داشته باشند. این امر مستلزم فاصله گرفتن از نگاه تمامیت‌خواه و ایدئولوژیک حاکمان جدید و حرکت به سمت یک چارچوب ملی است. با این حال، تاکنون نشانه‌های جدی از چنین رویکردی در دمشق مشاهده نشده است.

❇️ علاوه بر بحران‌های داخلی، دخالت‌های خارجی نیز تهدیدی جدی برای آینده سوریه محسوب می‌شود. رژیم صهیونیستی بارها زیرساخت‌های سوریه را هدف قرار داده و آشکارا از تجزیه این کشور حمایت می‌کند. ایالات متحده نیز ضمن حفظ حضور نظامی، می‌کوشد سیطره سیاسی خود را بر دولت جدید اعمال کند. ملاقات ترامپ با احمد الشرع و وعده لغو تحریم‌ها در صورت همسویی با واشنگتن، نشانه‌ای آشکار از این راهبرد است.

❇️ هدف آمریکا و اسرائیل روشن است: خارج کردن سوریه از محور مقاومت و پیوستن این کشور به روند عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی. آنان در پی دگرگون کردن کامل معادلات چند دهه اخیر و ایجاد «سوریه‌ای نوین» هستند که تهدیدی برای اسرائیل نباشد.

❇️ با این حال، ظرفیت‌های اجتماعی و فرهنگی در سوریه ــ به‌ویژه در میان جوانان و حتی اهل سنت که اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند ــ همچنان می‌تواند بستر شکل‌گیری موجی تازه از مقاومت باشد. رهبر معظم انقلاب نیز سال‌ گذشته تأکید کردند که " جوانان سوریه، سوریه آزاد خواهد شد". همین ظرفیت می‌تواند در آینده‌ای نه‌چندان دور، علیه اشغالگران آمریکایی، اسرائیلی و حتی ترکیه‌ای فعال شود.

❇️ بنابراین، هرچند سوریه امروز درگیر بحران‌های عمیق است، اما چشم‌انداز مقاومت همچنان زنده است. تحقق این چشم‌انداز نیازمند تلاش گسترده در حوزه «قدرت نرم»، ایجاد ارتباطات فرهنگی و تقویت گفتمان مقاومت در داخل سوریه است. اگر این مسیر به درستی پیگیری شود، می‌توان به آینده‌ای روشن‌تر برای سوریه امید داشت؛ هرچند مسیر دشواری پیش روست.

✅ بخش چهارم) پرونده لبنان و فشارهای آمریکا بر حزب‌الله را چه طور پیش بینی می کنید؟

❇️ لبنان امروز در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ معاصر خود قرار گرفته است. ایالات متحده آمریکا پس از سلسله تحولات اخیر در غزه، سوریه و جنگ مستقیم رژیم صهیونیستی با ایران، بر این باور است که «فرصت طلایی» برای بستن پرونده حزب‌الله فرارسیده است. از نگاه واشنگتن، حزب‌الله بیش از چهار دهه چون خاری در چشم و استخوانی در گلوی آمریکا و اسرائیل بوده و اکنون زمان حذف این مانع سرنوشت‌ساز فرارسیده است.

✅ طرح آمریکا و نقش تام باراک

❇️ در این چارچوب، ترامپ نماینده ویژه‌ای به نام تام باراک منصوب کرده است؛ فردی کهنه‌کار در عرصه دیپلماسی، مسلط به زبان و فرهنگ لبنانی و برخوردار از نفوذ اجتماعی در منطقه. او مأموریت یافته است تا پرونده لبنان و به‌طور خاص موضوع خلع سلاح حزب‌الله را مدیریت کند.

❇️ باراک در سفرهای متعدد به بیروت، طرحی یازده‌بندی ارائه داده است. این طرح در ظاهر بر «تحکیم حاکمیت دولت لبنان» تأکید دارد، اما در عمل به‌طور مشخص بر خلع سلاح همه گروه‌های مسلح غیردولتی به‌ویژه حزب‌الله متمرکز است. در کنار این هدف اصلی، طرح حاوی وعده‌هایی نیز هست:

- عقب‌نشینی اسرائیل از مناطق اشغالی مرزی؛

- ترسیم قطعی مرزهای زمینی و دریایی (به‌ویژه منابع گازی و نفتی دریای مدیترانه)؛

- بازگشت آوارگان؛

- برگزاری اجلاس اقتصادی با حضور کشورهای ثروتمند خلیج فارس برای بازسازی لبنان.

❇️ بنابراین، آمریکا تلاش می‌کند با ترکیب «تهدید» و «تطمیع» به هدف برسد: از یک سو می‌گوید تنها با خلع سلاح مقاومت می‌تواند اسرائیل را مهار کند و از سوی دیگر وعده می‌دهد که لبنان را از بحران اقتصادی و ویرانی زیرساخت‌ها برهاند.

✅ واکنش دولت لبنان

❇️ کابینه جدید لبنان به ریاست نواب سلام، تحت فشار شدید غرب، کلیات این طرح را تصویب کرده است. چهار وزیر وابسته به حزب‌الله و جنبش امل در اعتراض جلسه را ترک کردند، اما چون تعدادشان به حد نصاب نرسید، مانع تصویب نشدند.( لازم به ذکر است که یک سوم وزرا یا 9 نفز از 27 وزیر باید مخالفت یا جلسه را ترک می کردند تا مانع تصویب می شدند.) مقامات لبنانی برای کاستن از انتقادات داخلی، اعلام کردند که «فقط کلیات تصویب شده» و بررسی جزئیات به آینده موکول است. با این وجود، همین گام به معنای همسویی دولت با خواست آمریکا تلقی می‌شود.

✅ موضع حزب‌الله؛ «نه به خلع سلاح» چیست؟

❇️ موضع حزب‌الله از همان ابتدا روشن بود: "هرگز سلاح خود را تحویل نخواهد داد." شیخ نعیم قاسم در سخنرانی اخیرش در اربعین حسینی در بعلبک تصریح کرد: «المقاومة لن تسلّم سلاحها»، و تأکید نمود که اگر لازم باشد در دفاع از سلاح مقاومت «کربلایی عمل خواهیم کرد». او هشدار داد که هرگونه جنگ داخلی یا تنش خونین، مسئولیتش متوجه دولت لبنان خواهد بود که با اصرار بر خلع سلاح، عملاً راه را برای تجاوز اسرائیل باز می‌کند.

✅ سناریوهای پیش‌ِروی لبنان کدامند؟

تحلیلگران برای آینده لبنان چندین سناریو را متصور هستند:

✅ سناریوی اول: خلع سلاح حزب‌الله

این سناریو به دلیل موضع قاطع مقاومت بسیار بعید است. پذیرش آن معادل تسلیم کامل لبنان در برابر آمریکا و اسرائیل خواهد بود و عملاً کشور را از هرگونه قدرت بازدارنده تهی خواهد کرد.

✅ سناریوی دوم: مقاومت سیاسی و اجتماعی حزب‌الله

در این حالت، حزب‌الله با تکیه بر حمایت مردمی (طبق نظرسنجی‌ها بیش از ۵۰٪ جامعه لبنان طرفدار حفظ سلاح مقاومت هستند) و با بهره‌گیری از ابزارهای سیاسی، تبلیغاتی و دیپلماتیک می‌کوشد دولت را از اجرای طرح باز دارد. این گزینه کم‌هزینه‌ترین و مطلوب‌ترین مسیر برای حزب‌الله است.

✅ سناریوی سوم: درگیری حزب‌الله با دولت و ارتش

اگر دولت بر اجرای طرح اصرار ورزد و ارتش را مأمور خلع سلاح کند، احتمال درگیری مستقیم میان ارتش و مقاومت وجود دارد. این سناریو بسیار خطرناک است، زیرا لبنان را به آستانه جنگ داخلی می‌کشاند.

✅ سناریوی چهارم: جنگ داخلی فراگیر

در صورت شعله‌ور شدن درگیری‌ها، لبنان به سمت جنگ داخلی مشابه دهه ۷۰ میلادی خواهد رفت. در آن دوران، کشور سال‌ها میان طوایف مسیحی، سنی، شیعه و فلسطینی گرفتار خشونت بود و آثار آن هنوز در خیابان‌های بیروت دیده می‌شود. بازگشت به چنین وضعیتی نه‌تنها حزب‌الله، بلکه کل لبنان را به ورطه نابودی می‌کشاند. اسرائیل نیز بی‌تردید از فرصت استفاده کرده و با بمباران زیرساخت‌ها و دخالت مستقیم، تلاش خواهد کرد مقاومت را تضعیف کند.

✅ سناریوی پنجم: مدیریت بحران و عقب‌نشینی دولت

محتمل‌ترین و عاقلانه‌ترین سناریو این است که حزب‌الله با استفاده از ابزارهای سیاسی و مردمی، دولت را وادار به عقب‌نشینی کند. دولت می‌تواند با این توجیه که «شرایط هنوز برای خلع سلاح مهیا نیست» اجرای طرح را به تعویق اندازد. در این حالت، از وقوع جنگ داخلی جلوگیری شده و فشار آمریکا بی‌اثر می‌ماند.

✅ سناریوی ششم: سناریوی چندجانبه با دخالت خارجی

اگر جنگ داخلی آغاز شود، مرزهای لبنان متزلزل شده و گروه‌های تکفیری و نیروهای سازمان‌دهی‌شده از سوریه می‌توانند وارد صحنه شوند. در چنین حالتی، حزب‌الله ناگزیر با جنگی چندبعدی روبه‌رو خواهد شد: جنگ با دولت، ارتش، تکفیری‌ها و اسرائیل به‌طور هم‌زمان. این بدترین سناریوی ممکن برای لبنان و مقاومت است و هزینه‌های سنگینی به دنبال دارد.

✅ نقش ایران و دیپلماسی هوشمند

جمهوری اسلامی ایران نیز در این بحران رویکردی هوشمندانه در پیش گرفته است. سفر علی لاریجانی به بیروت نمونه‌ای از این دیپلماسی بود. او پیام روشنی منتقل کرد: "ایران در امور داخلی لبنان دخالت نمی‌کند، اما از مقاومت و سلاح آن حمایت می‌کند. آن هایی دخالت می کنند که برای لبنان طرح مکتوب آماده می کنند." این موضع، ضمن تقویت جایگاه حزب‌الله، بهانه مخالفان را برای متهم کردن ایران به «دیکته‌کردن تصمیم‌ها» از بین برد.

✅ ارزیابی نهایی

لبنان در حال حاضر در برابر یک دوگانه سرنوشت‌ساز قرار دارد: یا تن دادن به طرح آمریکا و حذف مقاومت، که معادل نابودی استقلال و امنیت کشور است؛ یا ایستادگی در کنار حزب‌الله و حفظ بازدارندگی ملی، حتی اگر به قیمت فشارهای شدید خارجی باشد. حزب‌الله آشکارا راه دوم را انتخاب کرده است و به‌نظر می‌رسد تنها سناریوی مطلوب، مدیریت بحران و عقب‌نشینی دولت از مصوبه اخیر باشد. آینده لبنان به توان مقاومت در استفاده هوشمندانه از سرمایه اجتماعی و سیاسی خود وابسته است. اگر این توان به درستی به کار گرفته شود، طرح آمریکا شکست خواهد خورد و لبنان از ورطه جنگ داخلی و دخالت خارجی عبور خواهد کرد.

✅ بخش پنجم) پیامدهای منطقه‌ای و آینده جنگ ایران و رژیم صهیونیستی

جنگ مستقیم و غیرمستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی طی ماه‌های اخیر، شاکله نظم امنیتی غرب آسیا را دگرگون کرده است. رخدادهایی که از حملات نظامی متقابل تا نبرد روایت‌ها در رسانه‌ها امتداد یافته، به‌روشنی نشان می‌دهد که «معادله بازدارندگی» در منطقه وارد مرحله‌ای نوین شده و هر بازیگری که نتواند قواعد تازه این معادله را بفهمد، ناگزیر به حاشیه رانده خواهد شد.

✅ بازتعریف معادله بازدارندگی در غرب آسیا

❇️ در سال‌های گذشته، رژیم صهیونیستی با تکیه بر راهبرد «ابهام» و ضربات نقطه‌ای تلاش می‌کرد هزینه پاسخ ایران و محور مقاومت را بالا ببرد. اما پاسخ‌های هوشمندانه و مرحله‌بندی‌شده، این راهبرد را فرسوده ساخت و توازن تهدید و پاسخ را به سطحی بی‌سابقه ارتقا داد. اکنون هر حمله آشکار یا پنهان، با پاسخ متناسب و بعضاً فزاینده روبه‌رو می‌شود؛ روندی که بازدارندگی متقابل را تقویت و دست تل‌آویو را برای اقدامات یک‌جانبه می‌بندد.

❇️ تثبیت این معادله، تنها محصول توان سخت نیست؛ بلکه نتیجه هم‌افزایی «قدرت سخت»، «قدرت نرم»، «دیپلماسی فعال» و «مدیریت روایت» است. آنجا که قدرت سخت پیام خود را از خلال ابزارهای دقیق رسانه‌ای، حقوقی و سیاسی منتقل می‌کند، بازدارندگی نه‌فقط در میدان، بلکه در اذهان نیز مستقر می‌شود.

✅ بحران‌های درونی رژیم صهیونیستی و فرسایش توان ملی؟

❇️ رژیم صهیونیستی در کنار فشارهای بیرونی، با شکاف‌های عمیق درونی دست به گریبان است: بحران سیاسی مزمن، دوپارگی اجتماعی، فرسایش اقتصادی ناشی از ناامنی پایدار، فرار سرمایه و فرسودگی روحی جامعه. این عوامل، ظرفیت تل‌آویو برای جنگ‌های طولانی و پرهزینه را محدود کرده و تصمیم‌سازی آن را به چرخه‌ای از واکنش‌های شتاب‌زده و کوتاه‌مدت فروکاسته است.

❇️ «اعتماد راهبردی» میان جامعه صهیونیستی و حاکمان نیز آسیب دیده است. هر قدر این شکاف عمیق‌تر شود، توان رژیم برای تحمل ضربات و مدیریت چندجبهه‌ای کاهش می‌یابد و میل به «خاتمه‌جویی تحمیلی بحران» در قالب سناریوهای ناقص و پرخطر افزایش پیدا می‌کند.

✅ ایالات متحده؛ از مدیریت بحران تا مهار محور مقاومت؟

❇️ راهبرد آمریکا در این مقطع، «مهارِ هزینه‌ها» و «جلوگیری از جنگ تمام‌عیار» است؛ اما این مهار، همزمان با فشار چندلایه برای تضعیف مقاومت دنبال می‌شود: فشار اقتصادی و مالی، جنگ اطلاعاتی و رسانه‌ای، تحرکات دیپلماتیک برای انشقاق در جبهه متحدان ایران، و فعال‌سازی پرونده‌های حقوقی و امنیتی در مجامع بین‌المللی.

❇️ واشنگتن در عین تلاش برای جلوگیری از لغزش منطقه به یک جنگ بزرگ، می‌کوشد قواعد جدید را به‌گونه‌ای تنظیم کند که ابتکار عمل از محور مقاومت سلب و کانون‌های قدرت آن از لبنان تا عراق و سوریه محدود شود. با این همه، محدودیت‌های داخلی آمریکا، هزینه‌های مداخله مستقیم و چندکانونی بودن بحران، دست این کشور را برای تحمیل راه‌حل‌های یک‌طرفه بسته است.

✅ میدان‌های رقابت: خشکی، دریا، فضا و سایبر

❇️ «میدان دریایی» از خلیج فارس تا دریای سرخ و شرق مدیترانه، به صحنه‌ای تعیین‌کننده برای اعمال فشار متقابل بدل شده است. امنیت مسیرهای انرژی، کشتیرانی و بیمه دریایی اکنون در هم‌تنیدگی با نبرد اراده‌ها قرار گرفته و هر اختلال پایدار می‌تواند هزینه‌های اقتصاد جهانی را افزایش دهد.

❇️ در «میدان سایبری و فضایی»، نزاع برای اختلال در شریان‌های زیرساختی، گردآوری اطلاعات و تحریف ادراکات عمومی شدت یافته است. برتری در این حوزه‌ها، سرعت تصمیم‌گیری و دقت ضربه را چند برابر می‌کند و می‌تواند بدون یک شلیک، معادلات روانی و اقتصادی طرف مقابل را برهم زند.

✅ محور مقاومت؛ از هم‌افزایی مقطعی تا هم‌افزایی ساختاری

❇️ هم‌زمان‌سازی نسبی کنش‌های مقاومت در جبهه‌های لبنان، عراق، یمن و فلسطین نشان می‌دهد که «هم‌افزایی مقطعی» به سطحی از «هم‌افزایی ساختاری» نزدیک می‌شود؛ یعنی شبکه‌ای از کنش‌گران که می‌توانند در پاسخ به رخدادها، دامنه و شدت عملیات را به‌صورت پلکانی تنظیم کنند. این روند، ابتکار عمل را از دست رژیم صهیونیستی خارج و هزینه هر خطای محاسباتی آن را جهشی می‌کند.

❇️ مزیت این الگو آن است که بدون نیاز به جنگ تمام‌عیار، سطح بازدارندگی را بالا نگه می‌دارد و طرف مقابل را به پذیرش قواعد تازه وادار می‌سازد؛ قواعدی که در آن، امنیت رژیم صهیونیستی دیگر «متغیر مستقل» معادلات منطقه نیست.

✅ سناریوهای محتمل پیشِ رو را نام ببرید؟

❇️ سناریوی اول: بازدارندگی پایدار و جنگ‌های محدودِ مدیریت‌شده

در این وضعیت، تبادل ضربات محدود اما هدفمند ادامه می‌یابد، خطوط قرمز روشن‌تر می‌شود و طرف‌ها از عبور آگاهانه از آستانه جنگ گسترده اجتناب می‌کنند. مزیت این سناریو، فرسایش تدریجی اراده دشمن بدون ورود به جنگ پرهزینه است.

❇️ سناریوی دوم: لغزش به درگیری چندجبهه‌ای

یک خطای محاسباتی، یک تلفات غیرمنتظره یا عملیات موفق بزرگ می‌تواند دومینوی تشدید را فعال کند. در این حالت، جبهه‌های دریایی، موشکی و سایبری هم‌زمان شعله‌ور شده و مدیریت بحران دشوار می‌گردد. بازدارندگیِ پس از یک درگیری کوتاهِ پرشدت، ممکن است در سطحی بالاتر بازتعریف شود.

❇️ سناریوی سوم: مهار ترکیبی با بسته سیاسی ـ حقوقی

طرف غربی می‌کوشد با بسته‌ای از «تطمیع اقتصادی»، «فشار حقوقی»، و «تعهدات امنیتی ظاهراً متوازن»، سرعت و عمق کنش مقاومت را کاهش دهد. پذیرش این سناریو، زمانی ممکن است که طرف مقابل قواعد جدید بازدارندگی را عملاً به رسمیت بشناسد و دست از پروژه خلع سلاح مقاومت بردارد؛ امری که در وضع موجود دور از دسترس می‌نماید.

❇️ سناریوی چهارم: گذار به صلح تحمیلیِ نامتوازن

اگر یکی از طرف‌ها دچار بحران عمیق داخلی یا فرسایش راهبردی شود، ممکن است به توافقی نامتوازن تن دهد. پیامد چنین صلحی، بی‌ثباتی مزمن و بازگشتِ سریعِ چرخه خشونت خواهد بود، زیرا ریشه‌های منازعه درمان نشده باقی می‌ماند.

✅ محرک‌ها و آستانه‌های تشدید

❇️ ترورهای هدفمند، حمله به زیرساخت‌های حیاتی، نقض گسترده خطوط قرمز در سوریه یا لبنان، یا تغییر محسوس در وضعیت دریایی، از جمله محرک‌هایی هستند که می‌توانند سطح تنش را جهشی بالا ببرند. در مقابل، کانال‌های ارتباطی غیرعلنی، پیام‌های دقیق بازدارنده و «نشان‌دادن توان بدون شلیک» (نمایش قدرت) می‌تواند جلوی عبور از آستانه را بگیرد.

✅ نبرد روایت‌ها و مشروعیت راهبردی؟

❇️ هر اندازه میدان عملیات اهمیت دارد، «میدان معنا» نیز تعیین‌کننده است. مشروعیت راهبردی زمانی شکل می‌گیرد که مخاطبان منطقه‌ای و جهانی، منطق دفاعی مقاومت، حق پاسخ‌گویی و ضرورت بازدارندگی را درک کنند. روایت دقیق، مستند و اخلاق‌محور، سپری نرم در برابر جنگ روانی و تحریف رسانه‌ای است و هزینه سیاسی دشمن را افزایش می‌دهد.

✅ توصیه‌های راهبردی شما برای این شرایط چیست؟

❇️ یکم: تثبیت گام‌به‌گام قواعد جدید بازدارندگی. هر پاسخ باید «متناسب، قابل‌فهم و قابل‌پیش‌بینی برای مخاطب هدف» باشد تا پیام به‌درستی به دشمن منتقل شود و طرف مقابل نتواند هزینه‌ها را بیرون‌سپاری کند.

❇️ دوم: تقویت پیوند میدان و دیپلماسی. پیروزی در عرصه عملیاتی وقتی پایدار می‌شود که در دیپلماسی، اقتصاد و حقوق بین‌الملل ترجمه گردد؛ از ثبت مستندات حقوقی تا ابتکارهای منطقه‌ای برای امنیت جمعی.

❇️ سوم: تنوع‌بخشی به اهرم‌های فشار مشروع. از دریا تا سایبر و از اقتصاد تا حقوق، ابزارهای چندگانه باید به‌صورت «پلکانی و هوشمند» به کار گرفته شوند تا دشمن با ماتریس هزینه‌های غیرقابل پیش‌بینی مواجه شود.

❇️ چهارم: مدیریت ریسک و جلوگیری از غافلگیری. ایجاد آستانه‌های هشدار، شبیه‌سازی سناریوهای بدبینانه و تمرکز بر تاب‌آوری زیرساختی، احتمال لغزش ناخواسته به جنگ بزرگ را به حداقل می‌رساند.

❇️ پنجم: سرمایه‌گذاری بر قدرت نرم و انسجام اجتماعی. حمایت افکار عمومی منطقه‌ای از گفتمان مقاومت، عمق استراتژیک پایداری می‌آفریند و فشارهای خارجی را بی‌اثر می‌کند.

❇️ پنجم: سرمایه گذاری و حرکت به سوی فناوری های جدید جنگی. یکی از مهم ترین ابزار دشمن در جنگ 12 روزه، استفاده از ابزارها و فناوری های نوین و پیشرفته بود که لازم است برای نبردهای بعدی، جمهوری اسلامی ایران ضمن دستیابی به پیشرفته ترین فناوری های لازم برای جنگ، نهایت استفاده از آن ها را نیز برای توفق بر دشمن به کار گیرد.

✅ جمع‌بندی راهبردی

❇️ جنگ ایران و رژیم صهیونیستی، چه در قالب رویارویی مستقیم و چه در شکل نبرد نامتقارن، وارد فاز «تغییر قواعد» شده است. رژیمی که دهه‌ها با اتکا به شوک و ابهام می‌زیست، اینک ناچار است قواعدی را بپذیرد که در آن پاسخ متقابل، قطعی و سنجیده است. هر اندازه که این قاعده تثبیت شود، احتمال جنگ بزرگ کاهش و احتمال «بازدارندگیِ بلندمدت» افزایش خواهد یافت.

❇️ آینده نزدیک را باید میدان «دوگانه‌سازی‌های کاذب» دانست: یا صلحِ بدون عدالت، یا جنگِ بدون پایان. راه سوم، همان مسیرِ بازدارندگیِ هوشمند، هم‌افزایی ساختاری محور مقاومت و ترجمه پیروزی‌های میدانی به دستاوردهای سیاسی ـ اقتصادی است. چنین مسیری اگر با صبر راهبردی و ابتکار پیگیری شود، مسیر تحولات را به‌سوی توازن پایدار و امنیت عادلانه سوق خواهد داد.

گزارش خطا