رژیم صهیونیستی در ۹ سپتامبر ۲۰۲۵ مقر فرماندهی حماس در دوحه پایتخت قطر را هدف موشکهای دوربرد خود قرار داد. مکان این بمباران، محل برگزاری نشست هیأت بلندپایه حماس به ریاست خلیل الحیه در منطقه الکترا بود. این نشست که به منظور بررسی آخرین پیشنهاد آتش بس و صلح پیشنهادی آمریکا برگزار شده بود، توسط ده جنگنده اسراییلی و با چراغ سبز آمریکا برای نابودی میز مذاکره و صلح پیشنهادی مورد هدف و بمباران قرار گرفت.
این حمله با موشکهایی که از دریای سرخ شلیک شدند و از حریم هوایی برخی کشورهای عربی عبور کردند، انجام شد. هدف اصلی این حمله، ترور سران ارشد دفتر سیاسی جنبش حماس به خصوص خلیل الحیه و خالد مشعل، موسی ابومرزوق، حسام بدران، زهیر جبرین و مابقی سران ارشد حماس بود. در این حمله، برخی اعضای حماس و غیرنظامیان از جمله یک شهروند قطری به شهادت رسیدند، اما رهبران اصلی حماس آسیبی ندیدند. اسرائیل پیش از حمله به ارتش آمریکا اطلاع داده بود، اما اطلاعات دقیقی درباره هدف ارائه نکرده بود.
این حمله واکنشهای گستردهای در منطقه ایجاد کرد؛ قطر و دیگر کشورهای عربی این حمله را محکوم کردند. همچنین این حمله به نزدیکی بیشتر بین کشورهای خلیج فارس و ایران منجر شده و چتر امنیتی آمریکا در منطقه را زیر سوال برده است.
پیامدهای حمله رژیم صهیونیستی به قطر را میتوان در امور زیر خلاصه کرد:
• فروپاشی روند میانجیگری: مهمترین پیامد این حمله نابودی نقش قطر به عنوان میانجی در منازعات منطقه بود. با به خطر افتادن امنیت ملی قطر، این کشور مذاکرات را «غیرقابل ادامه» دانست که خلأ بزرگی در دیپلماسی خاورمیانه ایجاد کرد، زیرا هیچ کشور دیگری حاضر یا قادر به پذیرش این نقش پرخطر نیست. این موضوع به پایان دیپلماسی پنهان منجر شد و نشان داد مذاکره با برخی بازیگران ریسک زیادی دارد.
• هزینههای دیپلماتیک برای اسرائیل: اگرچه اسرائیل توانست زمان بیشتری برای عملیات نظامی در غزه کسب کند، اما هزینههای دیپلماتیک این اقدام بسیار بالا بود. این حمله انزوای اسرائیل را افزایش داد، باعث واکنشهای شدید جامعه بینالملل مانند طرح تحریمهای اتحادیه اروپا گردید و موفقیت راهبردی در ترور هدف اصلی را نداشت.
• تغییر در روابط منطقهای: این حمله باعث تقویت همبستگی کشورهای حاشیه خلیج فارس و نزدیکی بیشتر آنها به محور مقاومت و ایران شد. همچنین باعث تضعیف روابط اسرائیل با کشورهای عربی منطقه گردید و چالشهایی برای نقش آمریکا به عنوان تضمینکننده امنیت منطقه ایجاد کرد.
• تغییر در دینامیک قدرت منطقهای: این حمله نشاندهنده تغییر نقش اسرائیل به عنوان یک قدرت تخریبگر ساختارهای منطقهای بود و به بازنگری راهبردهای امنیتی و دیپلماتیک کشورهای خلیج فارس منجر شد.
• زیر سوال رفتن اعتبار آمریکا: این عملیات، ناتوانی ایالات متحده را در مهار متحد نزدیک خود به نمایش گذاشت. واکنشهای دونالد ترامپ و مقامات دیگر، که حمله را «عاقلانه نبود» و «اهداف آمریکا را پیش نمیبرد» توصیف کردند، این واقعیت تلخ را آشکارتر ساخت. شرکای عرب آمریکا، به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس، به این نتیجه رسیدند که تضمینهای امنیتی واشنگتن در برابر اقدامات غیرقابل پیشبینی اسرائیل، اعتبار چندانی ندارد.
• از منظر حقوقی: عملیات دوحه به عنوان نمونهای از استفاده فزاینده از «تروریسم دولتی» و عملیاتهای مخفیانه برای رسیدن به اهداف سیاسی، بدون پاسخگویی بینالمللی، ثبت شد. این امر نشان میدهد که چارچوبهای سنتی حقوق بینالملل در برابر بازیگران قدرتمند، فاقد کارآمدی است.