آمریکا به این نتیجه رسیده است که به شدت تضعیف شده و دیگر توان جنگیدن در چند جبهه را ندارد، بنابراین راهبرد جدید دفاعی – امنیتی آمریکا، تغییر اولویتهای امنیتی، نظامی و اقتصادی آمریکا از جهان پیرامونی به داخل و پیرامون آمریکا است. سیاست تهاجمی ترامپ علیه ونزوئلا هم در لین راستا تعریف میشود. تلاش ترامپ برای شانه خالی کردن از جنگ در اوکراین حتی با متهم کردن روسیه به آغاز تجاوز نیز در همین راستا قرار میگیرد.
این موضوع، خبر خوبی برای نتانیاهو و اسرائیل نیست و ترامپ در میان ابزارهای فشار صهیونیستها و موساد گیر افتاده و باید مسیری برای «تضعیف اسرائیل» پیدا کند! ادامه جنگ در غزه، جنگ با ایران، ادامه حمله به لبنان، حمله به یمن و حالا نیز حمله به قطر برای رژیم کوچک، فرسوده و ناتوان یهودی خارج از ظرفیتهای تعریف شده است. اینکه رژیم تا کی میتواند به این سیاست ادامه دهد، مشخص نیست، اما بدون شک ترامپ در ظاهر امر دارد به «اسرائیل خدمت میکند»، اما به باور من، دارد تیشه به ریشه آنها میزند و عملا امروز رژیم به شکل بیسابقهای منزوی است.
ترامپ از اینکه عناصر موساد در سفر نتانیاهو به واشنگتن در خودروهای تیم امنیتیاش چیپهای مخصوص را کار گذاشته، از او بابت پرونده آپستین باجخواهی کرده و حتی به صورت آشکار و پنهان او را تهدید میکنند عصبانی است (به صحبتهای ترامپ در مورد کاهش نفوذ لابی صهیونیستها در کنگره که دو هفته پیش منتشر شد، دقت کنید!). شخصیت ترامپ به شکلی نیست که کسی بخواهد او را تهدید کند، کاری که نتانیاهو و لابی صیهونیستها به صورت آشکار میکنند و ابایی از آن ندارند!
حمله به ایران که با حملات موشکی و سنگین ایران به سرزمینهای اشغالی روبهرو شد و باعث انهدام بخشی از زیرساختهای رژیم گردید و پس از آن، حمله به دوحه که عملا رژیم را موقعیت بسیار بدی در منطقه قرار داد و باعث شد تا حتی طرح ترامپ موسوم به «صلح ابراهیم» نیز خدشه دار شود، نمیتواند بدون دلیل باشد، اصولا حمله جحود به قطر یک «خودزنی» بود تا «موفقیت»! این حمله دامی بود که ترامپ برای رژیم و شخص نتانیاهو پهن کرده بود تا به نوعی تلافی کند، تلافی تهدیدهای آشکار و پنهانی که معمولا علیه ترامپ توسط اعضای دفتر نزدیکان یهودیاش مطرح میشود.