مقدمه
روز چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴ در سفر «شهباز شریف» نخست وزیر پاکستان به ریاض ضمن دیدار با محمد بنسلمان ولیعهد عربستان سعودی، توافقنامه استراتژیک بین پاکستان و عربستان سعودی امضا شد و دو طرف بر تعمیق روابط سیاسی و دفاعی تاکید کردند. توافق دفاع مشترک استراتژیک بین عربستان سعودی و پاکستان، به نوعی نقطه عطفی در روابط دو کشور محسوب میشود. این توافق، که هرگونه حمله نظامی خارجی به یکی از طرفین را حمله به هر دو تلقی میکند، در چارچوب «تقویت همکاریهای دفاعی»، «بازدارندگی مشترک» و «حفظ امنیت منطقهای» تدوین شده است.
دو کشور عربستان و پاکستان نزدیک به هشتاد سال است که طبق پیوندهای دینی و منافع استراتژیک مشترک، با همدیگر تعامل داشته و در مواقع حساس، یارِ همدیگر بودهاند. (در راستای جمله فوق باید اشاره کرد که پاکستان به عنوان تنها کشور اسلامی دارای سلاح هستهای (از سال ۱۹۹۸) و ارتش قدرتمند منطقهای، همواره شریک راهبردی ریاض محسوب میشده است. عربستان از دهه ۱۹۶۰ حمایتهای مالی گستردهای از پاکستان کرد، به ویژه در دوران تحریمها پس از آزمایشهای هستهای پاکستان در ۱۹۹۸، که شامل تأمین نفت رایگان (۵۰ هزار بشکه روزانه) و کمکهای غیرمستقیم برای پیشبرد برنامه هستهای اسلامآباد بود. در مقابل، پاکستان در دهه ۱۹۸۰ نیروهای نظامی خود را برای حفاظت از مرزهای شمالی عربستان در جنگ ایران-عراق مستقر کرد و نقش رابط بین ریاض، واشنگتن و مجاهدین افغان در برابر شوروی ایفا نمود.) لذا توافق اخیر، از دلِ همکاریهای دفاعی دو کشور، نشأت میگیرد؛ اما امضای آن در بحبوحه افزایش تنشهای منطقهای، از جمله حمله رژیم صهیونیستی اسرائیل به قطر در ۹ سپتامبر ۲۰۲۵ (۱۸ شهریور ۱۴۰۴)، موجب شد تا این توافق بیشتر به چشم بیاید. هر چند باید تاکید کرد که کاهش اعتماد کشورهای حوزه خلیج فارس به تضمینهای امنیتی آمریکا را نیز نباید نادیده گرفت.
نکته دیگر این که توافق استراتژیک فوق، به نوعی بخشی از روند متنوعسازی سیاست امنیتی عربستان است و اساسا به معنی کنار گذاشتن آمریکا در روابط نظامی نیست؛ بویژه که عربستان در طول دو سه سال گذشته و بویژه پیش از آغاز جنگ غزه، به نوعی تشویق کننده برخی از کشورهای عربی برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی اسرائیل بودند.
- محتوای توافق و جنبههای کلیدی
بیانیه مشترک دو کشور تأکید دارد که این توافق استراتژیک برای تقویت امنیت دوجانبه، توسعه همکاریهای دفاعی و بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی طراحی شده است. نکات اصلی عبارتند از:
۱. تعهد دفاع متقابل: حمله به یکی از کشورها، حمله به هر دو تلقی شده و طرفین متعهد به دفاع مشترک میشوند.
۲. همکاری دفاعی: شامل تمرینهای نظامی مشترک (که پیشتر نیز برگزار میشد)، تبادل اطلاعات، و تقویت بازدارندگی بدون اشاره مستقیم به چتر هستهای.
۳. اهداف گسترده: تحقق صلح و ثبات در منطقه و جهان، بر پایه همبستگی اسلامی.
با وجود مشخص بودن محتوای توافق استراتژیک، «خواجه آصف»، وزیر دفاع پاکستان، در ۲۹ شهریور ۱۴۰۴ اعلام کرد که ظرفیتهای هستهای پاکستان در صورت نیاز در اختیار عربستان قرار میگیرد و جنبه هستهای این توافق برجسته است که نخستین تأیید رسمی از قرار گرفتن ریاض تحت چتر بازدارندگی هستهای اسلامآباد است. با این حال، مقامات سعودی تأکید دارند که توافق اخیر، عمدتا توافق جامع دفاعی است؛ اما تعهد خاصی در مورد چتر هستهای ندارد. این موضوع، بدون تغییر دکترین هستهای پاکستان (که عمدتاً بر هند متمرکز است)، میتواند دسترسی غیرمستقیم عربستان به توان هستهای فراهم کند.
- پیامدهای منطقهای و جهانی
این توافق الگوهای امنیتی غرب آسیا و جنوب آسیا را تحت تاثیر قرار میدهد و پیامدهایی برای بازیگران کلیدی دارد:
برای هند: این پیمان زنگ خطری استراتژیک است، زیرا پاکستان را جسورتر میکند و ممکن است جایگاه هند به عنوان شریک آسیایی عربستان را تضعیف کند. تجارت سالانه ۱۰۰ میلیارد دلاری هند-عربستان و پروژه کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد، به ویژه اگر عربستان محاسبات خود را به سمت پاکستان تغییر دهد. تحلیلگران هندی مانند «براهما چلانی» آن را تقویت محور تروریسم میدانند، در حالی که دیگران مانند کی سی سینگ رویکرد «صبر و مشاهده» پیشنهاد میکنند. هند احتمالاً با تقویت روابط با آمریکا و امارات (که روز پس از این توافق، پیمان دفاعی با دهلینو امضا کرد) واکنش نشان میدهد. با این حال، مقامات سعودی تأکید دارند که روابط متعادل با هند حفظ میشود و توافق علیه دهلینو نیست.
برای امارات متحده عربی: به عنوان رقیب عربستان در شورای همکاری خلیج فارس، امارات در
موقعیت دوگانه قرار دارد. امضای پیمان دفاعی با هند نشاندهنده همسویی ابوظبی با دهلینو است، اما اولویتهای ضدایرانی امارات ممکن است این توافق را بخشی از ائتلاف گستردهتر ببیند. رقابت بین محمد بن سلمان و محمد بن زاید ممکن است امارات را به سمت میانجیگری سوق دهد تا منافع خود در IMEC و روابط عربی حفظ شود.
برای رژیم صهیونیستی اسرائیل: این توافق «تغییر بازی» است، زیرا ورود پاکستان هستهای به غرب آسیا تهدیدی جدی ایجاد میکند. حمله اخیر اسرائیل به قطر (که منجر به کشته شدن ۵ عضو حماس شد) عامل تسریعکننده بود و اکنون ریاض جرات بیشتری برای موضعگیری قاطعانه برابر تلآویو پیدا میکند. تحلیلگران اسرائیلی آن را هشداری برای گسترش تهدید هستهای میدانند و ممکن است به اقدامات شدید مانند ترور یا فشار برای سرنگونی بن سلمان منجر شود.
برای آمریکا: نشانه کاهش نفوذ آمریکا در منطقه است، به ویژه پس از عدم مداخله در حملات به قطر. اگر این موضوع که عربستان بدون اطلاع واشنگتن این پیمان را امضا کرده است، برای ترامپ و نتانیاهو موضوع سنگینی است. بدون شک تماس روبیو، وزیر خارجه ترامپ، با همتای سعودی برای تأکید بر تعهد آمریکا، نشاندهنده تلاش برای بازسازی اعتماد است. (البته برخی مدعیاند که پاکستان، آمریکا را نسبت به این توافق مطلع کرده است.) در هر حال، ظاهر ماجرا این است که این توافق بخشی از روند خودکفایی نظامی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس است و ممکن است آمریکا را به سمت بازگشت به پایگاه بگرام (در افغانستان) برای خنثیسازی پاکستان سوق دهد.
برای چین و ایران: چین، متحد نزدیک پاکستان، این پیمان را اهرمی در برابر نفوذ هند و آمریکا میبیند و آن را نتیجه طبیعی تعمیق روابط ریاض-اسلامآباد توصیف میکند. برای ایران، توافق ممکن است تنشها را افزایش دهد، زیرا عربستان بر تهدیدهای منطقهای (از جمله یمن) تمرکز دارد، اما مستقیماً علیه تهران نیست.
برای پاکستان و عربستان: پاکستان با توجه به بدهی خارجیاش و تحت فشار بودن از سوی صندوق بینالمللی پول به دلیل بازپرداخت وامها از درآمدهای مالی (دلارهای نفتی) و تقویت موقعیت استراتژیک سود میبرد، اما خطر درگیری در مناقشات خلیج فارس را میپذیرد. عربستان، از قِبَلِ قدرت هستهای پاکستان، امنیت هستهای کسب میکند و وابستگی به آمریکا را کاهش میدهد، که در حدِ خود اقدامی جسورانه در برابر انحصار هستهای رژیم صهیونیستی اسرائیل است.
- نتیجهگیری
این توافق استراتژیک بیش از این که یک تعهد عملی باشد، دارای یک پیام راهبردی است. عربستان با تمرکز همزمان بر رژیم صهیونیستی اسرائیل و ایران، میخواهد این پیام را بفرستد که توانسته است پاکستان را به عنوان پشتیبان هستهای همراه خود داشته باشد. عربستان که سالانه بیش از ۵۰۰ میلیون دلار به آمریکا میدهد تا نیروهای نظامی عربستان را آموزش دهد، نیم میلیارد دلار دیگر هم به پاکستان میدهد تا ضمن آموزش نظامی، از ظرفیت هستهای تسلیحات پاکستان نیز در مواقع لزوم به عنوان عنصر بازدارندگی بهره ببرد.
در واقع توافق استراتژیک پاکستان- عربستان، بیشتر یک پیام استراتژیک است تا یک تعهد عمیق و قابل عملیاتی شدن (نوعی پالس دادن به غرب که عربستان میتواند با تغییر جهت دادن، وابستگی خود به غرب را کاهش دهد)؛ چرا که بدون پشتیبانی لجستیکی قویِ پاکستان از عربستان و بالعکس در جغرافیای هر دو کشور، این توافق ممکن است صرفاً به صورت نمادین باقی بماند.
با این حال، در شرایط کاهش اعتماد به آمریکا، تشدید تنشهای رژیم صهیونیستی اسرائیل-حماس و رقابت میان چین و آمریکا، این توافق میتواند بخشی از بازآرایی ژئوپلتیک یا نوعی ترتیبات امنیتی منطقهای محسوب شود. البته این توافق استراتژیک میتواند خطراتی مانند رقابت تسلیحاتی، افزایش جسارت پاکستان در برابر هند و واکنشهای احتمالی رژیم صهیونیستی اسرائیل و آمریکا را نیز به وجود آورد.
در پایان باید تاکید کرد که رویدادهای آینده، مانند مشخص شدن جزئیات مربوط به همکاری هستهای پاکستان و عربستان یا سایر کشورها مانند قطر و امارات، میزان اثرگذاری این توافق را نشان خواهد داد.