گاهی اوقات تاریخ، یک هشدار راهبردی را به تلخترین و دقیقترین شکل ممکن اثبات میکند. بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره تذکرشان در زمان برجام، نه یک یادآوری ساده، که کالبدشکافی یک خطای محاسباتی بزرگ و رونمایی از عمق یک بصیرت استراتژیک است که در هیاهوی خوش بینیهای آن روزها، نادیده گرفته شد.
هشدار راهبردی؛ نه یک پیشبینی ساده
بیایید صریح باشیم؛ وقتی ایشان همان روزها هشدار دادند که «۱۰ سال یک عمر است» و نباید این شرط را پذیرفت، این یک پیش بینی غیبی نبود؛ یک تحلیل دقیق از ماهیت دشمن بود. ایشان میدانستند که این ده سال، نه برای اعتمادسازی، که یک «فرصت راهبردی» برای دشمن است تا ضمن مهار توان هسته ایی ایران، اهرم تحریم را همچنان حفظ کرده و در زمان مناسب، از آن به عنوان یک شمشیر داموکلس استفاده کند. این یک دام حقوقی بود که با وعدههای شیرین، کام ملت را برای یک دهه تلخ میکرد.
ریشه خطا: اعتماد به گرگ در لباس میش.
اما چرا این هشدار شنیده نشد؟ اصل ماجرا نه خیانت، که یک خطای عمیق در «دستگاه محاسباتی» بود. برخی مسئولان وقت، از بن دندان معتقد بودند که میتوان با غرب به یک تفاهم پایدار رسید و به قولهای آنها اعتماد کرد. آنها منطق دشمن را درک نکرده بودند؛ نفهمیده بودند که برای آمریکا، برجام نه یک توافق، که یک ابزار «مدیریت تهدید» و «مهار قدرت» ایران بود. پذیرش آن شرط ده ساله، نتیجه همین خوش بینی مرگبار بود.
امروز، در نقطه پایان یک توهم
حالا ده سال گذشته است. طرف مقابل نه تنها به هیچ کدام از تعهداتش عمل نکرده، بلکه با وقاحت از برجام خارج شده و امروز همان مکانیسم ماشه ایی که قرار بود هرگز فعال نشود، رسماً علیه ما به کار گرفته شده است. این یک شکست دیپلماتیک صرف نیست؛ این یک درس نامه ملی است که با هزینهای گزاف به دست آمد. درسی که به ما آموخت تنها راه علاج، نه دیپلماسی التماسی، که «قوی شدن» و اتکا به توان داخلی است. این پیش بینی تاریخی، امروز به یک سند غیرقابل انکار برای حقانیت همان مسیری تبدیل شده که از ابتدا باید میرفتیم.