دشمن با فعال کردن مکانیزم ماشه بیش از آنکه به دنبال «فشار واقعی» باشد، روی «جنگ روانی» حساب باز کرده است. چرا؟ چون ساختار اصلی تحریمها همین حالا هم برقرار بوده و اقتصاد ایران خود را با آن تطبیق داده است. مکانیزم ماشه چیز تازهای نمیآورد، اما دشمن میخواهد همان تحریمهای قدیمی را دوباره در قالب تبلیغاتی بازآفرینی کند تا در ذهن مردم بزرگتر از واقعیت جلوه کند.
مکانیزم ماشه به قلب ایران خواهد نشست اگر مراقب این ده گروه نباشیم:
۱⃣ کسانی که بیاطلاع یا مغرضانه بزرگنمایی میکنند؛ تحریمها هزینه دارد، اما فراتر از گذشته نیست.
۲⃣ کسانی که با ترساندن از جنگ، مردم را مضطرب میکنند؛ در حالیکه مکانیزم ماشه هیچ مشروعیت نظامی ندارد.
(با برگشت قطعنامهها، ما ذیل ماده ۴۱ از بند هفت قرار میگیریم، مادۀ ۴۲ در مورد حملۀ نظامی است.)
۳⃣ کسانی که جمهوری اسلامی ایران را متهم به کمکاری دیپلماتیک میسازند؛ در حالیکه همه راهها طی شد، اما غرب جز تسلیم چیزی نمیخواست.
۴⃣ کسانی که بهجای عبرت گرفتن از تجربه اعتماد به غرب، دوباره نسخه مذاکره میپیچند.
۵⃣ کسانی که قدرت کشور را کتمان میکنند و پیام ضعف میفرستند و توفیقات کشور را نمیبینند.
۶⃣ کسانی که خواسته یا ناخواسته با بازنشر محتوای رسانههای دشمن، به جنگ روانی او خدمت میکنند.
۷⃣ کسانی که به جای تلاش برای قویتر شدن، همچنان دل به وعدههای دروغین «گشایش فوری» میبندند و مردم را سرگرم سراب میکنند.
۸⃣ کسانی که همه مشکلات اقتصادی را به تحریم وصل میکنند و ناکارآمدیها را پشت آن پنهان میسازند.
۹⃣ کسانی که با دامنزدن به نگرانیهای روانی، بر رشد حبابی دلار و طلا میدمند.
کسانی که مشکلات کشور را چنان تصویر میکنند که گویا هیچ راه حلی وجود ندارد و کشور دچار بنبست است؛ چه مسئولان سیاسی، چه فعالان رسانهای و شبکههای اجتماعی.
مکانیزم ماشه بیش از آنکه اثر واقعی داشته باشد، ابزار روانی است. دشمن میخواهد با خبرسازی، تهدید و تبلیغات، مردم را نگران کند و اعتمادشان به آینده را بگیرد. اما اگر جامعه مراقب این ده جریان باشد، بخش بزرگی از جنگ روانی خنثی خواهد شد.
جمهوری اسلامی ایران مظلومانه همه راهها را رفت تا با دیپلماسی مانع این تصمیم و خسارت مانده از برجام شود، اما زیادهخواهی غرب اجازه نداد. امروز این تجربه باید به سرمایه ملی تبدیل شود: اعتماد به غرب رفاه نمیآورد؛ غرب آمده تا راه ملت را ببندد، نه اینکه گرهی بگشاید.