میدان تقابل جای نرمگویی و سیاستورزی خنثی نیست. جنگ را نمیتوان با واژگان محتاطانه یا ژستهای دیپلماتیک هدایت کرد. دشمن تنها زبان قدرت را میفهمد، نه عباراتی مانند «ما به دنبال جنگ نیستیم»، «تمایلی به درگیری نداریم» یا «خواستار مذاکرهایم». چنین مواضعی در شرایط جنگی نه نشانه تدبیر، بلکه علامتی از تردید و سیگنال ضعف است.
چه سود که ما آمادهایم، اما ویتکاف حتی سر میز مذاکره نمیآید؟ آیا باز هم باید منتظر وعدههای پوشالی باشیم؟ نمیتوان در جهانی که منطقش بر مبنای قدرت و بازدارندگی است، با نسخههای اتوکشیده و کلیشههای دیپلماتیک، خطر را خنثی کرد. میدان جنگ، زبان تعارف نمیفهمد. اینجا، تنها محاسبهای معنا دارد که بر پایه قدرت واقعی باشد.
جریان انقلابی بهدنبال جنگ نیست، اما صلح را به بهای سادهلوحی نمیپذیرد. صلحِ واقعی زمانی بهدست میآید که پشتوانه آن قدرت، آمادگی و اراده باشد. صلح بدون قدرت، در محاسبات دشمن معنایی ندارد و صرفاً فرصتی برای تعرض بیشتر فراهم میکند. ما صلح را نه در سایه انفعال، بلکه در چارچوب بازدارندگی فعال میجوییم. وقتی دشمن با اراده قاطع، آمادگی عملیاتی و ظرفیت مقابله جدی روبهرو شود، محاسبات تهاجمیاش فرو میریزد. در میدان تقابل، این منطق قدرت است که امنیت میآورد، نه پیامهای مبهم یا ژستهای صلحطلبانه.
سرلشکر موسوی، ریاست ستاد کل نیروهای مسلح صراحتاً اعلام کرد: «درصورت تجاوز دشمن، ۴۸ ساعته طومار دشمن را برهم خواهیم پیچید.» این موضع، یک پیام نظامی صرف نیست؛ یک شوک محاسباتی برای دشمن است. عدد دادن، زمانبندی روشن، و وعده واکنش سریع یعنی: ما آمادهایم، تردید نکنید.
سؤال حیاتی دشمن دقیقاً همین است: ایران چه دارد که میتواند در ۴۸ ساعت موازنه را بر هم بزند؟ پاسخ، روشن است: ایمان، انگیزه، تجربه جنگ، ابتکار عمل، و هزار مولفه پنهان که دشمن نمیفهمد. دشمن اگر خواهان تجربهکردن است، مختار است. اما بداند، اگر این تجربه را انتخاب کند، تاوانی خواهد داد که سالها از حافظهی تاریخیاش پاک نخواهد شد.
ما جنگ طلب نیستیم —، اما اگر جنگ تحمیل شود، پاسخش را با تمامقدرت میدهیم. مشکل ما این نیست که توان نداریم، مشکل این است که گاهی روایتمان از قدرت، ضعیف و پرهیزکارانه است؛ درحالیکه میدانِ قدرت، روایت محکم، قاطع و خالی از لکنت میطلبد.