اگر توافق ابراهیم را مهمترین گام حامیان صلح میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی طی سه دهه اخیر بدانیم؛ آنگاه عملیات طوفان الاقصی یکی از مهمترین اقدامات محور مقاومت برای برهم زدن میز مذاکرات و تغییر الگوی مواجه به تلآویو بوده است. در پنج روز گذشته بیش از 1300 صهیونیست کشته و بیش از 1000 شهروند نوار غزه به شهادت رسیدند که این آمار روز به روز در حال افزایش است. علاوه بر این مجموعه فعالیتهای مقاومت لبنان و سوریه در مرزهای جنوبی، سبب سرگرم شدن بخشی از ارتش رژیم صهیونیستی در جبهه شمالی شده است. کارشناسان مسائل خاورمیانه معتقدند عملیات بیسابقه حماس در عمق سرزمینهای اشغالی سبب وارد شدن ضربه سنگین به ساختار نظامی- امنیتی رژیم شده و اسرائیلیها برای بازسازی غرور و اعتبار از دست رفته خود چارهای جز تخریب گسترده یا حتی اشغال زمینی نوار غزه ندارند. ترجمان این اقدام احتمالی به معنای اجرای سیاست «زمین سوخته» در نوار غزه و تشدید شهرکسازیها کرانه باختری خواهد بود. در چنین شرایطی تلاشهای میانجیگرایانه واشنگتن- بروکسل برای بازگشت طرح «دو دولت» بر روی میز مذاکرات صلح یا تلاش برخی کشورهای عربی برای عادی سازی روابط با تلآویو به حاشیه خواهد رفت. در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا علاوه بر بررسی روند مذاکرات صلح عربی- اسرائیلی؛ نگاهی به تاثیر عملیات طوفان الاقصی (شمشیرهای آهنین) بر روند مذاکرات عادی سازی میان جهان عرب و رژیم صهیونیستی داشته باشیم.
طرح دو دولت چیست؟
پس از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال 1948، قدرتهای غربی به رهبری سازمان ملل به دنبال اعطای حاکمیت سیاسی به فلسطینیها باقی مانده در سرزمین مقدس بودند. در سال 1974 مجمع عمومی سازمان ملل متحد اقدام به تصویب طرحی جامع کرد که براساس آن راهحل نهایی مسئله فلسطین تشکیل دو دولت «فلسطین» و «اسرائیل» اعلام شد. براساس این طرح مرزهای فلسطین به مرزهای 1967 بازخواهد گشت و ساکنان کرانه باختری و باریکه غزه به عنوان شهرندان کشور فلسطین به زندگی عادی بازخواهند گشت. سازمان فتح این ایده را در سال 1982 و گروه حماس نیز به صورت تلویحی این طرح را در سال 2017 پذیرفت. توافق کمپ دیوید (1979)، کنفرانس مادرید (1991)، پیمان اسلو (1994) و پیمان ابراهیم (2020) سلسله اقدامات بازیگران میانجی برای باز کردن باب مذاکره میان طرفین منازعه و حرکت به سمت صلح پایدار در منطقه شامات بوده اما به دلیل توسعه طلبی صهیونیستها همواره با وضعیت بنبست مواجه شده است.
کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی نیز طی سالهای اخیر طرحهایی برای حلوفصل نهایی بحران فلسطین ارائه دادند. در طرح ملک عبدالله (2002)، براساس قطعنامههای 242 و 338 کشورهای عربی شرط صلح با تلآویو را عقبنشینی این کشور به مرزهای 1967، تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی و بازگشت آوارگان فلسطینی اعلام نمودند. با قدرتگیری ملک سلمان و ولایتعهدی محمدبنسلمان به نظر میرسد نگاه و برداشت متفاوتی نسبت به مسئله فلسطین در میان دولتمردان سعودی ایجاد شده است. به گزارش وال استریت ژورنال در میان شروط پنجگانه «ام بی اس» چهار مورد مربوط به امنیت، اقتصاد و دریافت امتیاز اتمی از واشنگتن و تنها یک مورد مربوط به حقوق مردم فلسطین است.
ازمعامله قرن تا صلح ابراهیم
با روی کار آمدن چهلوپنجمین رئیس جمهوری آمریکا یعنی دونالد ترامپ، پرونده صلح میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی تبدیل به یکی از اولویتهای دستگاه سیاست خارجی رکس تیلرسون و سپس مایک پمپئو شد. البته برخی محافل رسانهای مسئولیت این پرونده را برعهده جرارد کوشنر داماد یهودی ترامپ میدانستند. براساس این طرح فلسطینیها در ازای دریافت برخی امتیازات اقتصادی- سیاسی، حاکمیت تلآویو بر قسمتی از بخشهای اشغال شده (فراتر از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل) را خواهند پذیرفت.
مخالفت یکپارچه جهان اسلام با عملیاتی شدن این طرح موجب آن شد تا واشنگتن تصمیم بگیرد تا از طرح صلح جامع عبور کرده و تمرکز خود را بر روی عادی سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی قرار دهد. امضای پیمان ابراهیم میان امارات، بحرین، مراکش و سودان با تلآویو در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مهمترین دستآورد سیاسی دولت ترامپ در مسیر ایجاد پیوند میان متحدان عرب و رژیم اسرائیل ارزیابی میشود.
طوفان الأقصی
پس از شکست ترامپ از بایدن- هریس در انتخابات نوامبر 2020، بسیاری از کارشناسان به دلیل رویکرد تهاجمی دموکراتها نسبت به دولت عربستان و بعدها کابینه راستگرای نتانیاهو از کاهش احتمال پیشرفت پرونده عادی سازی سخن میگفتند. با این حال سریال سفرهای پرتکرار مقامات تیم امنیت ملی آمریکا به ریاض- تلآویو، بهویژه جیک سالیوان و برت مک گورک، زمینه بازگشت پرونده صلح عربستان و رژیم صهیونیستی بر روی میز مذاکرات فراهم شد. در روند مذاکرات جدید عادی سازی «ناتو انگاری و تضمین امنیتی از سوی واشنگتن»، «توسعه روابط اقتصادی» و «دریافت حق غنیسازی در داخل سعودی» به عنوان شروط اصلی و تشکیل کشور مستقل فلسطین (حداقلی) به عنوان شرط فرعی عربستان اعلام شده بود.
وزن بالای شروط سعودی در ابتدا موجب آن گشت تا بسیاری از مقامات اسرائیلی نسبت به روند صلح در خاورمیانه ابراز تردید کنند. لحن مثبت محمد بن سلمان با فاکس نیوز، انتشار تصویر دیدار ترکی الفیصل و تزیپی لیونی در باکو و سفر وزاری گردشگری و ارتباطات رژیم صهیونیستی به سرزمین عربستان حاکی از جلو افتادن روند مذاکرات عادی سازی و صلح قریب الوقوع ریاض- تلآویو بود. تنها چند روز پس از انتشار این اخبار، عملیات برقآسا و بیسابقه گروه های مقاومت در جنوب سرزمینهای اشغالی سرنوشت جنگ را تغییر داد. به گفته بسیاری از مقامات و تحلیلگران اسرائیلی عملیات اخیر شکست اطلاعاتی- نظامی برای صهیونیستها بوده است. همین موضوع این برداشت را در میان برخی کارشناسان در خصوص احتمال شکست یا توقف مذاکرات صلح عربستان و اسرائیل تقویت کرده است. البته گروهی دیگر معتقدند با تشکیل کابینه اضطرار ملی در سرزمینهای اشغالی و ورود افرادی مانند گانتز- لاپید به دولت امکان از سرگیری مذاکرات عادی سازی و صحبت در خصوص طرح «دو دولت» فراهم می شود و با توجه به شرایط فعلی، اسرائیلیها با گارد بازتری به دادن امتیاز به کشورهای عربی فکر کنند.. به عبارت دیگر عملیات الأقصی و شرایط پیش روی رژیم صهیونیستی در این نبرد، سرنوشت تعیین کننده ای را برای ادامه روند عادی سازی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی در پی خواهد داشت ولی آنچه مسلم است این است که در شرایط فعلی روند عادی سازی بسیار کند یا متوقف شده است و ادامه این روند به ادامه جنگ بین مقاومت و رژیم صهیونیستی و نتایج حاصل از آن بستگی خواهد داشت.
بهره سخن
جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامی اصلی آرمان قدس با در نظر گرفتن قوانین بینالمللی، شرایط منطقهای و منابع ملت فلسطین اقدام به ارائه طرحی چهار مرحلهای کرده است. در این طرح جمهوری اسلامی ایران خواستار برگزاری همهپرسی میان مسلمانان (به همراه آوارگان فلسطینی)، مسیحیان و یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی برای تعیین نوع حکومت حاکم بر این منطقه جغرافیایی است. پس از تشکیل نظام سیاسی منتخب ساکنان سرزمین فلسطین، دولت تازه تاسیس درباره سرنوشت ساکنان غیربومی این منطقه تصمیمگیری خواهد کرد. با آنکه موضع رسمی ایران بر روی اصول دموکراتیک بنا شده است اما دولتها و رسانههای غربی سعی دارند تا ایران را حامی افزایش تنشها در سرزمینهای اشغالی معرفی کنند. با افزایش تحرکات صهیونیستها در کرانه باختری برای تحت فشار گذاشتن فلسطینیها و توسعه شهرکسازی، انفجار خشم مردم فلسطین موضوعی قابل پیشبینی بود. حال به نظر نمیرسد کشورهای عربی بدون در نظر گرفتن حقوق و خشم مردم فلسطین امکان صلح و عادیسازی روابط با تلآویو را داشته باشند و هرگونه طرح صلحی بدون عقبنشینی صهیونیستها امکانپذیر نخواهد بود. در این میان تشکیل کابینه اضطرار ملی و حضور گانتز- لاپید در دولت میتواند به عنوان برگ برنده «بی بی» برای احیای روابط دوجانبه با ریاض باشد. کابینه ائتلافی نتانیاهو با اپوزوسیون (برخلاف کابینه) فعلی این ظرفیت را خواهد داشت تا با پذیرش ایده «دو دولت» برخی امتیازهای سرزمینی را با طرف فلسطینی مانند تشکیل واحد سیاسی بدهند. حال باید منتظر ماند و دید که ترکیب کابینه فعلی اسرائیل به چه شکلی تغییر خواهد کرد و شرایط و روند نبرد میان مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی چگونه پیش خواهد رفت.