مقدمه
رژیم صهیونیستی طی اقدامی خباثت وار، اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را ترور کرد و نشان داد که ماشن ترور این رژیم همچنان تمرکز خاصی را بر روی رهبران و فرماندهان حماس قرار داده است. سیاست ترور فرماندهان و رهبران مقاومت در راستای مرحله سوم جنگ در سطح منطقه تعریف میشود که صهیونیستها در این مرحله تمرکز اصلی در ابعاد منطقهای بر ترور فرماندهان مقاومت قرار داده اند. در راستای این عملیات، صهیونیستها اهداف و مقاصدی را پیگیری میکنند که در ادامه به اهداف این ترور و پیامدهای آن اشاره میشود.
ابعاد سفر نتانیاهو به آمریکا
نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سفری به آمریکا و در مواضعی در کنگره آمریکا، ایران را محور همه شرارتها اعلام کرد و در این سخنرانی بارها بر تهدید ایران به عنوان یک گزاره مهم تأکید کرد. بعد از این سفر اتفاقاتی در سطح منطقه رخ داد که نشان دهنده هماهنگی اسرائیل با آمریکا در انجام اقدامات اخیر در تهران و بیروت بود. به گونهای که شبکه ۱۴ اسرائیل اعلام کرد که اسرائیل مجوز حمله به لبنان را از آمریکا دریافت کرده است. با توجه به مخالفت آمریکا با تشدید تنش لبنان و اسرائیل و اقدامات مختلف در زمینه سیاسی برای حل اختلافات طرفین از همان ابتدا معلوم بود که آمریکا موافقت با جنگ همه جانبه را به اسرائیل نداده است و اعلام چراغ سبز به اسرائیل در حمله به لبنان در سطوح دیگری بوده است که مهمترین آنها ترور هنیه و فواد شکر بوده است. زیرا یکی از گزارههای اصلی و مهم اقدام اسرائیل، پاسخ متناسب ایران و لبنان خواهد بود که صهیونیستها از ترس انجام اقدامات متقابل به آمریکا متکی شده اند و از این منظر همراهی آمریکا در اتخاذ این تصمیمات یک مسئله راهبردی برای رژیم صهیونیستی بوده است و اعلام حمایت همه جانبه آمریکا از اسرائیل بعد از اتفاقات کنونی نشان دهنده این موضوع است که وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد که در هر صورت از اسرائیل حمایت خواهیم کرد.
مسئله بعدی این است که نتانیاهو هم در عرصه داخلی و هم در عرصه جنگ غزه به بن بست و شکست نزدیک شده است و به همین منظور در سفر به آمریکا و با توجه به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، فرصت را برای اتخاذ یک امتیاز از آمریکا به ویژه وضعیت دمکرات ها، انصراف بایدن و نیاز این حزب به حمایت لابیهای صهیونیست شرایط را فراهم دیده است و با اخذ مجوز ترور رهبران مقاومت از آمریکا شرایط را برای تغییر رویکردها علیه خود و در جنگ با حماس فراهم کرده است.
از سوی دیگر باید به این نکته نیز اشاره کرد که صهیونیستها برای ترور هنیه به شرایطی غیر از شرایط داخلی و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز توجه کرده اند و آن موضوع تغییر انتقال دولت در ایران بود که شرایط را برای انجام اقدام علیه مقاومت فراهم میکرد.
راهبرد مشترک آمریکا و اسرائیل در برخورد با مقاومت
آمریکاییها در سطح تقابل با محور مقاومت مرحله سوم جنگ در منطقه را با تاکید بر دو راهبرد تدوین کرده اند:
۱. ورود به مرحله تا آستانه سطح جنگ با ایران و حزب الله؛
۲. ترور فرماندهان کلیدی و اصلی مقاومت در سطح منطقه.
در این مرحله اقدامات و اهداف جنگی اسرائیل در سطح منطقه با تأکید بر گزاره تداخل سازی اقدامات صورت میگیرد که در آن رژیم صهیونیستی گزینه تداخل سازی را در ابعاد نظامی، امنیتی و اطلاعاتی در پیش گرفته است. بدین گونه که صهیونیستها یک اقدام را در هر سه سطح نظامی امنیتی و اطلاعاتی در یک مرحله به پیش میبرند. بدین گونه که دراین ترورها این گونه القا میکنند که با تسلط اطلاعاتی یک اقدام امنیتی و یا نظامی را انجام میدهند. نمونه بارز این سطح اقدام ترور اسماعیل هنیه بود.
در نتیجه میتوان این گونه عنوان کرد که راهبرد مشترک آمریکا و اسرائیل تشدید تنش با توسعه درگیریها و شتاب عملیاتی و ورود به یک مرحله جدید با اقدامات سطح امنیتی بالا است که در این رویکرد جدید ایران به عنوان مرکز ثقل این راهبرد انتخاب شده است. به همین دلیل بود که نتانیاهو در آمریکا به دنبال طرح منطقهای جدیدی برای مقابله با ایران بود که در کنگره از آن رونمایی کرد.
اهداف صهیونیستها از ترور اسماعیل هنیه
صهیونیستها در رابطه با بحث ترور فرماندهان مقاومت و به طور خاص اسماعیل هنیه اهداف ذیل را پیگیری و دنبال میکنند:
۱. در کتاب "برخیز و تو اول بکش" که به تاریخ ترورهای اسرائیل اشاره دارد، صهیونیستها اصلی دارند که برگرفته از تلمود است: اگر کسی برای کشتن تو آمده، برخیز و اول تو او را بکش. طبق این اصل صهیونیستها قائلند که قبل ازوقوع تهدید بایدعامل تهدید را ازبین برد. درعملیات طوفان الاقصی این اصل زیر سوال رفت و اکنون صهیونیستها معتقدند که جهت جلوگیری ازاقدامات مشابه، باید رهبران و مجریان این عملیات را ترور کرد که در این میان تمرکز بر فرماندهان مقاومت است که رئیس سابق بخش اطلاعات اسرائیل نیز میگوید؛ هر فردی که در عملیات ۷ اکتبر نقش داشته باید حذف شود.
۲. اصل دیگر صهیونیست ها، جدایی راأس از بدنه است. زیرا در صورت جدایی راس، بدنه به هرسمتی حرکت خواهد کرد و با این اقدام یک نوع بی برنامگی و عدم راهبرد برای آن سازمان یا جنبش ایجاد خواهد شد. این راهبرد را دوسال پیش درخصوص ترور فرماندهان جهاد اسلامی اجرا کردند.
۳. درخصوص حماس، اکنون یک درهم پیوستگی بین رهبران خارج و داخل فلسطین وجود دارد و به همین دلیل است که صهیونیستها رویکرد خود را ترور فرماندهان حماس در داخل و خارج از فلسطین قرار دادهاند. در این میان صهیونیستها در ابعاد نظامی و سیاسی همیشه به دنبال ترور رهبران حماس بوده اند که در بخش نظامی بر روی السنوارو در بحث سیاسی دنبال ترور اسماعیل هنیه بودند. یحیی سنوار ازنظر راهبردی و رویکردی برای صهیونیستها همیشه یک تهدید شناخته میشوند. زیرا خود سنوار استراتژی اصلی جنگی حماس را مبتنی بر عملیات در عمق سرزمینهای اشغالی میداند و به همین علت است که صهیونیستها بر روی وی تمرکز خاصی انجام داده اند. زیرا اذعان دارند در صورت عدم حذف وی باید در آینده منتظر اقدامات جدیدتری از سوی حماس بود. در بحث اسماعیل هنیه نیز این مسئله برای صهیونیستها محرز شده بود که وی تعاملات گستردهای با ایران داشت و روند مذاکرات سیاسی را پیش میبرد و به دلیل عدم انعطاف در برابر زیاده خواهیهای اسرائیل وی بارها به ترور تهدید شده بود.
۴. صهیونیستها و آمریکاییها سه عملیات علیه محورمقاومت انجام دادند که یکی از آنها عملیات ترور فواد شکر، دومی عملیات در بابل عراق و سومی هم در ایران و ترور هنیه بود. این گزارهها و درهم تنیدگی موضوعات منجر به این شده که آمریکاییها نیز به حمایت از صهیونیستها در مسائل منطقهای بپیوندند. امری که گزاره عدم حمایت آمریکا از اسرائیل و مخالف بودن آمریکا با انجام اقدامات اسرائیل را به خوبی نشان میدهد. زیرا برخیها به دنبال آن هستند که به هر نحو ممکن آمریکاییها را مبرا از اقدامات صهیونیستها نشان دهند؛ بنابراین این ترور با هماهنگی کامل آمریکا بوده است.
۵. ترور، سیاست اصلی صهیونیستها است و این رژیم به صورت بنیادین به این مسئله پایبند است و اقدامات خود را براساس آن پایه گذاری کرده است. این ترورها و اقدامات منجر به تشدید درگیریها در منطقه خواهد شد و این مساله خلاف آن چیزی است که آمریکاییها در مواضع خود اعلام میکنند. در واقع آمریکاییها در ظاهر با سیاست عدم تنش زدایی مخالف هستند، اما در نهان با حمایتهای کامل از اسرائیل به سیاست ترور این رژیم مشروعیت بخشیده اند.
۶. اسرائیل با ترور اسماعیل هنیه در تهران به دنبال آن بود که اولاً یکی از مهمترین رهبران حماس را حذف کند و ثانیاً قدرت تخریبی نفوذ خود در ایران را به تصویر بکشد.
پیامدهای ترور اسماعیل هنیه
پیامدهای ترور اسماعیل هنیه را میتوان به موارد ذیل تقسیم بندی کرد:
۱. ابعاد منطقه ای: در ابعاد منطقهای مهمترین پیامدهای این ترور موارد ذیل است:
- این ترور منجر به افزایش تشدید تنشها و درگیریها خواهد شد.
- دومین پیامد منطقهای تشدید اقدامات و عملیاتهای مقاومت علیه آمریکا و اسرائیل خواهد بود.
- سومین پیامد آن نیز ایجاد جبهه بندیهای مختلف از طرف سایر بازیگران همچون قطر و ترکیه علیه این رژیم خواهد شد که طی چند روز گذشته نیز این موضع گیری از طرف ترکیه در بحث حمله به لبنان مطرح شد.
- افزایش سطح تنش تا مرحله جنگ و ورود بازیگران فرامنطقهای به این موضوع؛ کم رنگ شدن حصول توافق در مذاکرات سیاسی بین طرفین برای رسیدن به یک توافق آتش بس در غزه.
۲. ابعاد داخلی فلسطین اشغالی: در ابعاد داخلی و در بحث پیامدهای این ترور در سرزمینهای اشغالی مهمترین پیامدها موارد ذیل هستند:
- افزایش عملیاتهای داخلی علیه صهیونیستها از سمت گروههای مقاومت و یا در قالب عملیات استشهادی؛ افزایش مهاجرت معکوس که این مسئله البته صرفاً داخلی نیست؛ زیرا هر نوع عملیات علیه صهیونیستها از هر حوزهای به تشدید این مسئله کمک خواهد کرد.
- افزایش تنش بین مقامات نظامی و سیاسی اسرائیل در بحث کنش و واکنشهای صورت گرفته بین این رژیم با محور مقاومت؛ تشدید جنگ نظامی علیه صهیونیستها توسط حماس و سایر گروههای مقاومت.
سناریوها و سطح واکنش ایران
بعد از این ترور و انجام اقدامات اسرائیل در سطح منطقه میتوان سناریوهای ذیل را مطرح کرد:
۱. جنگ گسترده: این سناریو بنابر موارد ذیل بعید است:
- ایران و حتی اسرائیل در مقطع فعلی به دنبال جنگ گسترده نیستند و اقدامات را به این سمت نیز سوق نخواهند داد؛ جنگ گسترده بیش از همه برای آمریکا و اسرائیل هزینه در پی خواهد داشت و این مسئله طی روزهای گذشته در رابطه با موضوع جنگ با حزب الله مشهود بود.
- شرایط منطقهای برای وقوع جنگ گسترده فراهم نیست و بازیگران دخیل همان استراتژی تا آستانه جنگ را پیاده سازی خواهند کرد.
۲. جنگ محدود: این سناریو نیز بنابر دلایل ذیل بعید است به وقوع بپیوندد:
- جنگ محدود منجر به جنگ گسترده خواهد شد و این خلاف روندهای منطقهای است.
- جنگ محدود با تکیه بر مختصات خاصی از مکانهای جغرافیایی است که هر اقدامی از سوی بازیگران با واکنش سایر بازیگران مواجه خواهد شد.
۳. اقدامات هدفمند در سطح جنگ: این سناریو بنابر موارد ذیل قابلیت اجرایی بیشتری نسبت به سایر سناریوها دارد:
- این اقدامات منجر به جنگ نخواهد شد.
- این اقدامات در راستای پاسخ به کنش بازیگران خواهد بود.
- ضربات خاص و مهم با ضربه پذیری گسترده برای اسرائیل به بار خواهد آورد.
- نوع تقابل را از سطح جنگ به سطح زیرجنگ تقلیل خواهد داد.
- این اقدامات منجر به اختلال در تصمیم گیریها برای طرف مقابل میشود.
- از وقوع اقدامات بعدی و راهبردهای در نظر گرفته شده اسرائیل جلوگیری میکند.
باتوجه به این سناریوها و امکان سنجی آنها، رخداد هر اتفاقی امکان پذیر و وقوع هر سناریویی در وضعیت فعلی ممکن خواهد بود و شرایط منطقهای و کنش بازیگران سناریوی محتمل را معلوم خواهد کرد.
در رابطه با سطح واکنش ایران به این اقدام بحثی که مطرح میشود این است که سطح واکنش ایران به این اقدام به چه صورت و تا چه اندازهای میباشد؟
از آنجایی که احتمال جنگ روز به روز نزدیکتر میشود، اما به نظر میرسد که قواعد جدید درگیری از درون راهبرد tit for tat" " یا "این به آن در" کاهشی باشد. بدین گونه که بازی ابتدا با ضربات سنگین متقابل آغاز شود و شدت ضربات متقابل به تدریج کاهش یابد.
براین اساس ایران باید ضربات دردناکی را در هر مرحله وارد کند تا ارادت خود را بر دشمن تحمیل کند.
ارزیابی نهایی
امروزه در سطح منطقه یک جنگ همه جانبه میان محورمقاومت با آمریکا و اسرائیل به وجود آمده است و این سطح درگیری همواره حالتی از افزایش تنش و تصاعدی بودن آن را نشان میدهد. رژیم صهیونیستی که بعد از عملیات طوفان الأقصی به اضمحلال و نابودی نزدیکتر شده است، هر روش و اقدامی را برای جلوگیری از نابودی کامل در پیش گرفته است که مهمترین آنها سیاست ترور با تمرکز بر ترور فرماندهان مقاومت است. محورمقاومت در شرایط کنونی باید دو راهبرد را در دستورکار قرار دهد:
الف) حفظ وحدت ساحات با تمرکز بر انجام اقدامات هماهنگ علیه منافع آمریکا و اسرائیل و افزایش هزینه برای طرفهای مقابل.
ب) انجام اقداماتی مبتنی بر عقلانیت با ضربه زدن به منافع آمریکا و اسرائیل در سطح منطقه و در داخل سرزمینهای اشغالی.