۲۰۲۴ ۲۱ November - پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۵
تلاش برای کاهش تهدیدات در پازل منافع آمریکایی

مصاحبه با هادی محمدی کارشناس مسائل منطقه

۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۵
مصاحبه با هادی محمدی کارشناس مسائل منطقه

همان گونه که نظام جهانی در دوره ای انتقالی از نظام بی ثبات تک قطبی به نظم چندقطبی است، نظم منطقه ای حاصل از هژمونی مطلق آمریکایی- صهیونیستی نیز دستخوش تحولاتی است که گفتمان انقلاب اسلامی و مقاومت منطقه ای، شبکه متحدان آمریکایی در منطقه را فرسایش داده و نه تنها ضریب آسیب راهبردی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی را به مرزهای تعیین کننده نزدیک نموده، بلکه شبکه متحدان و دیکتاتوری های وابسته به هزمونی آمریکایی را در مرز چالش های موجودیتی قرار داده است. سیر تحولات و روندهای طی شده در پروندهه ای امنیتی و مرتبط با موازنه سازی قدرت در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و یمن در یک دهه گذشته و به موازات تغییرات در متغییرهای قدرت بازیگران بزرگ جهانی نیز به شتاب تحولات در منطقه غرب آسیا افزوده و حاصل رخدادهای تحت مدیریت آمریکا و متحدان آن را در وضعیت اسیب های جدی قرار داده است.

لذا تحرکات و واگرایی و همگرایی جاری در منطقه را باید در ذیل مفاهیم فوق تفسیر کرد که هدفگذاری ظاهری و پنهان آن، بهبود شرایط مطلوب برای آمریکا و متحدان آن است.

سیر تحولات و روندهای طی شده در پرونده های امنیتی و مرتبط با موازنه سازی قدرت در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران، در یک دهه گذشته و به موازات تغییرات در متغیرهای قدرت بازیگران بزرگ جهانی، نیز به شتاب تحولات در منطقۀ غرب آسیا افزوده و حاصل رخدادهای تحت مدیریت آمریکا و متحدان آن را در وضعیت آسیب های جدی قرار داده است.

این در حالی است که آمریکا  و رژیم صهیوینستی و تمامی پتانسیل های وابسته به آن در منطقه، همه تلاش های خود را با ابزارهای گوناگون تروریستی، جنگ نیابتی، محورسازی، معامله قرن، جنگ افروزی و بحران سازی و فقیرسازی و محاصره اقتصادی و جنگ نرم و شناختی و ادراکی به اجرا گذاشته ولی در باتلاق بحران های موجودیتی و تغییر نظم منطقه ای آمریکایی قرار گرفته اند. پروژۀ خاورمیانه جدید که قرار بود با روش های تروریستی و جنگ نرم و محورسازی معامله قرن، راهی برای حفظ برتری و سلطه آمریکایی صهیونیستی باز نماید، به اقتدار بلامنازع محور مقاومت و در سطحی بازدارنده منتهی شده است.

بن بست های راهبردی آمریکا در عرصه مهار روسیه و چین و اولویت های آن از یک سو و پیوند آن با بن بست های راهبردی آمریکا و ناتوانی مفرط رژیم صهیونیستی و شکست همپیمانان عرب آن ها از سوی دیگر، ضرورت بازبینی در برخی سیاست ها و رویکردهای آنان را مورد تأکید قرار داده است. 

آمریکا براساس اولویت های سرنوشت ساز باید از غرب آسیا خارج شود و یا آن را به شدت کاهش دهد که در این صورت رژیم صهیوننیستی و دیگر متحدان آمریکا در منطقه با شرایط اضطراری و موجودیتی مواجه خواهند بود و محور مقاومت این خلا در نظم منطقه ای را پر خواهند کرد. از سوی دیگر راهبردهای ملی ایران به نحوی پیش می رود که ابزارهای فشار و همراه سازی آمریکا را ناکارآمد و ناتوان و شکست خورده کرده است و این مسئله سطح و عمق بازبینی در سیاست های آمریکایی را تعیین می کند. این سردرگمی و بر سر دوراهی قرار گرفتن آمریکا، که در هر دو حالت، زیان دیده خواهد بود، نوعی آشفتگی را بر رفتارهای دولت جدید آمریکا نیز حاکم کرده است.  اهرم نظامی آمریکا نه کارآمد است نه مفید و براسا برآوردهای مرکز اطلاعات ملی آمریکا، در قبال ایران در ابعاد توانمدیه های نظامی، نفوذ منطقه ای و توانمدی های محور مقاومت نیازمند چاره جویی است، تاکید بر دیپلماسی با ایران و تشویق دیگر متحدان منطقه ای به بازبینی در تاکتیک های سیاست منطقه ای، امری حیاتی است. لذا با اینکه هنوز نوعی امیدواری در تحقق راهبردهای اولیه برای همراه سازی ایران و یا فشار در ابعاد هسته ای، موشکی و نفوذ منطقه ای را از برنامه های خود حذف نکرده اند و یا از زبان متحدان منطقه ای و رژیم صهونیستی، شعارهای حداکثری علیه ایران را به عنوان ابزار چانه زنی دیپلماتیک حفظ کرده اند، ولی شانس خود را در تنگنای زمان و مؤلفه های قدرت فزایندۀ محور مقاومت می بینند و چاره جز تغییر تاکتیک ندارند.

مذاکرات هسته ای وین، نرمش لحن مقامات سعودی در قبال ایران و تدارک دیدارهای پنهان برای بهبود وضعیت خود در یمن و پذیرش بازگشت به سوریه (که البته اهداف مشکوک خود را برای تلاش و فعالیت جدید در روندهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی و کم هزینه دنبال خواهند کرد)، تغییر آرایش محورهای منطقه ای از طریق مجبورسازی ترکیه به همکاری با رژیم صهیونیستی  ودور کردن ترکیه از هم گرایی بیشتر با روسیه از جمله سرفصل های جدید و دستورکارهای منطقه ای آمریکا است، که به آن می پردازیم:

الف- مذاکرات وین

این مذاکرات که در لایه های متفاوت، هدف گذاری برای کسب دستاوردهای متناسب با نیاز های آمریکا در نظر گرفته شده، اگرچه با صراحت های قبلی از موضوعات فرابرجامی سخن نمی گویند و به نتایج نسبی این مذاکرات به شدت نیازمند هستند ولی باز هم با تکیه بر فریب های مذاکراتی با لیبرال ها در ایران و ظرفیت سازی انتخاباتی برای آنان، از اهداف راهبردی برای خلع تمامی مؤلفه های قدرت ایران منصرف نشده اند. در تاکتیک های مذاکراتی، اگرچه نمی تواننند موضوعات فرابرجامی را صراحتاً مطرح کنند، ولی با توجه به زمینه های موجود در سیاست های ایران برای تنش زدایی منطقه ای، این سرفصل را از طریق سعودی و یا دلالی رویکردهای حکومت عراق دنبال می کنند تا مسئله نگرانی از سیاست های منطقه ای ایران و نفوذ منطقه ای محور مقاومت و شرایط آسیب راهبردی در یمن را در دستور کار فعال نگداشته و حتی اگر به نتیجه نرسند، این اهرم فشار روانی و رسانه ای دیپلماتیک را از دست ندهند. اصل مذاکرۀ غیر مستقیم در وین و شکل عمومی آن برای آمریکا، برای واداشتن ایران به تعامل امتیازدهی اهمیت دارد و تلاش می کند در ادبیات اعلامی و مواضعی رسمی، توپ را در زمین ایران نشان داده و احتمالا در نهایت مقصر سازی نماید. چرا که موضع اصولی ایران برای اجرای قانون راهبردی مجلس و لغو همه تحریم ها و عدم پذیرش مذاکرات فرسایش و بی فایده، برای آمریکایی ها خوشایند و مطلوب نیست و لذا، چینش ادبیات رسمی آن ها به نحوی است که زیاده خواهی خود را، فرار ایران از مذاکره معرفی نمایند و ظاهراً این تاکتیک آمریکایی ها اثر گذار بوده و تیم مذاکره کننده با تمامی اشکالات محتوایی و عناصر مشارکت کننده در تیم مذاکره، پذیرفته است که تاریخ 5 خرداد را سقف پایانی مذاکره با آمریکا و 4+1 قرار ندهد.

آنچه برای آمریکا در حاشیه و لایه دوم مذاکره در وین اهمیت دارد، این است که بخشی از دستور کارهای اصلی خود در مذاکره با ایران از طریق سعودی و نرمش های تاکتیکی و امتیازخواهانه دنبال شود و فشارهای مقاومت در عراق که برای اخراج نیروهای آمریکایی در جریان فزاینده است، کاهش یافته و یا مدیریت شوند تا آمریکا بتواند زمان کافی برای کسب نتایج کامل در انتخابات عراق را داشته باشد و بازگشت سعودی به سوریه با کمترین هزینه محقق گردد. آمریکا به خوبی می داند که باقی ماندن آمریکا در سوریه در یک روند فرسایشی و باتلاق گونه خواهد بود و لذا بازگرداندن امارات و سعودی با ژست مشارکت در بازسازی سوریه و فعال کردن اقدمات گسترده امنیتی و اجتماعی که ظرفیت مدیریت های راهبردی در سوریه را تأمین کند، یک اولویت میان مدت خواهد بود.

عادی سازی روابط سوریه و کشورهای عربی بحران ساز و حامی تروریست های وهابی از نگاه روس ها، گاهی قابل مدیریت است که امتیازاتی برای سوریه در بر دارد و از آن حمایت می کند. در نگاهی وسیع تر، روس ها معتقدند آرام سازی روابط کشورها در غرب آسیا و وارد شدن به یک روند مذاکراتی فی مابین، از بهانه های بحران سازی آمریکا خواهد کاست و بدیهی است که موقعیت روسیه در غرب آسیا را تقویت خواهد کرد.

ب: مذاکرات پنهانی ایران و سعودی در بغداد

یک تلاش پنهانی لیبرال های داخلی که با کمک برخی جریان های عراقی به حکومت مصطفی الکاظمی در بغداد منتهی شد، عملا به ترویج مفاهیم مطلوب آمریکا در عراق و منطقه کمک کرده و نه تنها حضور آمریکا را در عراق خواستار هستند، بلکه با نادیده گرفتن ماهیت حضور آمریکا در عراق و عملکرد 18 ساله آن ها در آن کشور، با طرح ضرورت بی طرفی در منازعه آمریکا و ایران، در واقع در پازل آمریکا، فضای روانی علیه ایران را دامن می زنند و به همین منظور و با ژست میانجیگری بین ایران و سعودی فعال شده اند، که در دور مذاکره در بغداد حاصل آن است.

اگر چه باید از هرگونه کاهش تنش با سعودی ها استقبال کرد ولی نمی توان سیاست های عربستان در منطقه و یا در قبال ایران را  از دستور کارها و اولویت های آمریکا جدا فرض کرد و به این دیدارها برای مشاهدۀ رفتاری مستقل و ثبات ساز امیدوار بود.

در واقع تنگنای راهبردی سعودی ها و در حقیقت آمریکا و رژیم صهیونیستی در روندهای نظامی و امنیتی یمن که عرصه های ژئوپلیتیکی و اهداف ژئواستراتژیک آمریکا و رژیم صهیونیستی را به خطر انداخته، زمینه اصلی نرمش لحن سعودی هاست تا از ظرفیت های ایران برای حل مشکل خودشان بهره بگیرند و سناریوی راه حل سیاسی را مطابق نیازهای راهبردی خود تحمیل کنند. لذا تأکید دارند که مداخله و تجاوزگری و جنگ افروزی آنان در یمن نادیده گرفته و شده و سایۀ دو تنگنای آزادسازی سهر مأرب و ضربات موشکی و پهپادی یمنی ها در عمق خاک سعودی از سر آن ها برداشته شده و آتش بس در شرایط فعلی حاکم شود ولی اهرم محاصرۀ کامل یمنی ها پابرجا باقی بماند تا بتوانند روندهای بعدی در یمن را با منافع استعماری و مداخله جویانه دنبال کنند. سعودی ها با صراحت و از زبان محمد بن سلمان، اهداف آمریکایی را با لحن مصالحه جویانه مطرح کرده و بر برنامه هسته ای، توان موشکی و نفوذ منطقه ای تأکید کرده اند تا ابزار چانه زنی و امتیاز گیری در مذاکرات بغداد در اختیاز داشته باشند.

سعودی ها در پرونده بازگشت به سوریه، یک بازی بزرگ را مدنظر دارند تا روش های فریبکارانه از ظرفیت حضور خود و برخی امتیازات مالی و سیاسی در بازگشت به سوریه به اتحادیه عرب، برای تحقق خواسته رژیم صهیونیستی و کاهش نقش وحضور حزب الله و یا ایران در سوریه بهره بگیرند و یا با فعال شدن در مجامع فکری سوریه، در تحولات سیاسی و اجتماعی، تولید نقش نمایند ولی مهمتر از همه این است که آمریکا برای کاستن فشارهای گوناگون بر خود، اولویت احیای داعش در دو سوی مرز سوریه و عراق را دنبال می کند و در طرحی مشترک با انگلیسی ها و رژیم صهیونیستی، به دنبال ناامنی و شورش جدید در جنوب سوریه نیز هستند، که سعودی ها با ایفای نقش اطلاعاتی و مالی و تزریق پتانسیل های جدید داعش، قابلیت ایفای نقش دارد. ما به ازاء این بازگشت به سوریه، کاهش محدود برخی فشارها در مسیر تشکیل کابینه در لبنان است که سعودی ها در ظاهر، دست خود را از حمایت از سعد حریری برداشته و نوعی چراغ سبز نشان داده اند.

ج- اوضاع آشفته در رژیم صهیونیستی

رژیم صهیونیستی در ابعاد سیاسی، حکومتی  واقتصادی و مهمتر از همه در ابعاد امنیتی و استراتژیک خود را ب تهدیدها و آسیب های گوناگون مواجه می بیند. بحران تشکیل کابینه و چهار مرحله انتخابات پارلمانی، واگرایی و شکاف در بین احزاب زمینه جالش های حکومتی بلندمدت را فراهم کرده و رهبران فعلی صهیوینست برخلاف رهبران اولیه درگیر منافع شخصی شده و ثبات حکومتی را با خطرات بیشتر مواجه کرده اند.

بحران اجتماعی ناشی از مؤلفه های اقتصادی و یا امنیتی که امید و احساس ماندگاری و ثبات را هدف قرار داده، چشم انداز روشنی نشان نمی دهد. در ابعاد امنیتی، مولفه های مرتبط با قدرت فزاینده گروه های مقاومت، سیر ثبات سیاسی و امنیتی در سوریه، ناتوانی و یا گزینه های محدود دولت آمریکا در قبال ایران ارکان حکومتی و جامعه صهیونیستی را به خود مشغول کرده است. بحران اقتصادی در غرب و آثار تشدید کنندۀ آن با بیماری کرونا، از جمله دلایل شتابزدگی صهیونیست ها در عادی سازی روابط با امارات و امارات نشین های عربی است.  

در واقع در کنار بسیاری از اهداف طراحی شده در معامله قرن و عادی سازی روابط با کشورهای ناتوان  وفرسوده عربی، مقاما تصهیونیست به منابع اقتصادی امارات و کشورهای ثروتمند عربی چشم طمع دوخته اند تا اوضاع اقتصادی خود را سامان دهند.شرایط اجتماعی  واقتصادی جامعه صهیوینستی در وضعیتی است که قادر است در چشم انداز نزدیک و در صورتی که از منابع اقتصادی خارجی بهره مند نشود، بحرا نهای مهمی را تجربه نماید.

با اینکه بایدن و حکومت های آمریکا، عزم و ماهیت حمایت گری جدی از صهیونیست داشته اند ولی اوضاع بحرانی در آمریکا و غرب موجب شده تا قادر به حمایت تمام قد از صهیونیست ها نباشند و یا گاهی دیدگاه ها و اضطراری های خود را بر رژیم صهیونیستی تحمیل کنند. به همین دلیل معامله قرن و عادی سازی های اجباری با کشورهای عربی، ناشی و متأثر از ابعاد وسیعی از تنگناها و اضطرارهای رژیم صهیونیستی است و ناچار هستند، نقاب از چهرۀ دوستان پنهان خود بردارند، که همین رفتارهای اضطراری، موجبات تولید مشکل های حیاتی برای کشورهایی مانند سعودی و امارات و ... را افزایش خواهد داد. بنا به آنچه منابع غربی تأکید کرده اند، سعودی ها در ملاقات های اخیر در بغداد با طرف های ایرانی، بر عدم تمایل خود برای عادی سازی روابط با صهیونیست ها هم تأکید کرده اند، که در صورت صحت خبر، نشانی از اینگونه مشکلات است.

امنیت داخلی، امنیت پیرامونی  وامنیت حوزه های استراتژیک برای رژیم صهیوینستی در مرز تهدیدات جدی قرار دارد  وعلی رغم خدمات راهبردی سعودی ها و اماراتی ها در یمن و یا دیگر حوزه های مورد نیاز رژیم صهیونیستی که هزینه های مالی صهیونیست ها را به عهده می گیرند و یا برخواسته ها و حضور و نفوذ صهیونیست ها در کشورهای هدف صهیونیست ها، پوشش لازم تولید می کنند، با این حال این رژیم در مسیر کابوس های راهبردی متعددی است.

د- مذاکرات ترکیه و مصر

مصری ها که خود را"ام الدنیا" می دانستند و بیشتر مسائل جهان عرب در محور آنها قرارد اشت، امروز در شرایطی قرارد ارند که جیره خوار سعودی و امارات شده و در قبال اتیوپی و سدالنهضه ناتوان و آسیب پذیر هستند. مؤلفه های منافع ملی و ارادۀ ملی آنان در مقابل صهیونیست ها مخدوش است و برای اینکه استراتژی هاب سازی برای رژیم صهیونیستی در عرصه منابع انرژی و تجارت و مسیرهای مواصلاتی در منطقه شکل گیرد، حتی منابع انرژی خود را به صهیونیست ها واگذار کرده اند تا در مرکزیت منابع انرژی شرق مدیترانه، نقش اصلی و محوری با صهیونیست ها باشد. رویکرد تبعیت مطلق از آمریکا و رژیم صهیونیستی در ادارۀ امور داخلی مصر، این کشور را در شرایط شکنندۀ اقتصادی و مواجهه با جامعۀ خود قرار داده و الیت حاکم، به جز کارمزد همکاری با صهیونیست ها و آمریکا، مزیتی ندارند.

ترکیه که در تحولات غرب آسیا، حاصل و دستاورد جدی نداشته و گاه در سیاست های منطقه ای آمریکا هم در اولویتی پس از قطر و سعودی قرار گرفته (در پرونده سعودی)، با اینکه راهبرد نگاه به شرق را برای تعریف جایگاه مؤثری برای خود برگزیده بود، با پایان یافتن دورۀ ترامپ، با شرایط تنبیهی از سوی بایدن روبرو شده است. همگرایی اردوغان با روسیه اگر برای موازنه سازی در مقابل فشارهای غربی و آمریکایی و یا حتی امتیازگیری از روس ها دنبال شده، بهان ای مهم برای بایدن است تا اردوغان را تحت فشارهای جدی قرار دهد. روندهای فعلی و سال های گذشت، مؤلفه های اقتصادی ترکیه به شدت متأثر نمده و موفقیت حزب حاکم ترکیه را در فرسایش جایگاه اجتماعی قرار داده است.

لذا اردوغان بحران کاستن کاستن از فشارهای آمریکایی، با سرعت به سمت رژیم صهیونیستی گام برداشت و آمادگی برای بهبود مناسبات دیپلماتیک و رسمی را اعلام کرد (اگرچه همکاری های اقتصادی و تا حدودی امنیتی آنان فعال) ولی صهیونیت ها با بهره گیری از چندین عامل و اهرم فشار، مطالبات حداکثری از اردوغان داشته و مناسبات فعال با یونان و ائتلاف سازی در منابع انرژی شرق مدیترانه را در مقابل اردوغان به کار بستند. ترکیه قصد ندارد شاخص هاب انرژی و انقال آن به غرب را از دست بدهد و با توافق با حکومت سراج در لیبی، به اهرم های فشار رژیم صهیونیستی پاسخ داد تا موقعیت منطقه ای و جایگاه خود را حفظ کند. توسعه همکاری های رژیم صهیونیستی با امارات و سعود در مانور نظامی مشترک با یونان، نوعی صف کشی امنیتی در مقابل ترکیه نیز بود که بحران طولانی با یونانی ها دارند. لذا ترکیه در پازل منطقه ای و برای بهبود شرایط خود باید از ظرفیت های مصر غافل نباشد و به غرور سرکوب شدۀ مصری ها برای این منظور تکیه می کرد. مذاکرات ترکیه و مصر، که نمی توانند از اثرگذاری کشورهای ثالث در امان باشد، تلاش دارد تا بهبود این مناسبات را به نفع دو طرف نشان دهد و یا مصری ها را در رقابت ژئواکونومیکی با رژیم صهیونیستی بی طرف نماید. مصری ها هم در لیبی ملاحظاتی دارند که حمایت ترکیه از حکومت در طرابلس و یا تحولات آن مطرح است و ترک ها برای تعدیل سیاست های خود، کاستن از فشار به اخوان مصر را مطالبه کرده اند. با اینکه دو طرف دارای یک نیاز فعال در بهبود روابط با یکدیگر هستند ولی موانع جدی در بهبود و یا عمیق شدن این روابط وجود دارد و هر دو کشور برای بازیابی جایگاه منطقه ای خود، از تلاش های جاری حمایت می کنند.

 

همراهی ترکیه در خواسته های منطقه ای منطقه ای آمریکا و چراغ سبز ترکیه به سعودی ها با اعزام تروریست های النصره و ارتش آزاد به یمن را نمی توان نادیده گرفت و شاید بخشی از انگیزه های مذاکرات ترکیه با مصر نیز برای کمک به دولت لیبی سیسی در مصر باشد که ترکیه باید هزینه های آن را به عهده بگیرد.

در خلاصۀ این رخدادها و تحرکات سیاسی و دیپلماتیک، نوعی بازبینی و چینش جدید در همگرایی ها به چشم می خورد که جوهر اصلی و پنهان آن با سیاست های مرحلی ای آمریکا و رژیم صهیونیستی گره خورده است. بخش تکمیلی چنین برداشتی را باید در مذاکرات جاری در یمن جستجو کرد که تنگناهای نیروی انسانی ائتلاف متجاوز و یا تقویت ائتلاف جنگ افروز باید از طریق همین همگرایی ها و تحرکات دیپلماتیک شکل گیرد. در بحران یمن نباید انتظار داشت که حتی با سقوط مأرب، شیب ارزیابی ها به سمت راه حل عادلانه حرکت کند و آمریکا با تکیه بر منافع ژئوپلتیک خود و رژیم صهیونیستی و اهداف ژئواستراتژیک در این منطقه و آبراه های پیرامونی آن، که برای مهار چین و یا گسترش نفوذ ژئوپلتیک روسیه به شدت نیازمند است، از تحولات یمن به حاشیه برود و بلکه با بهره مندی از ترکیه و تروریست ها وابسته به آن و یا حضور فعال تر نظامیان آمریکایی و انگلیسی، پروژه استمرار جنگ داخلی در یمن را ادامه خواهد داد.

مدیریت محوایی در رویکردهای دیپلماتیک و مذاکراتی با سعودی، دارای ابعادی در پرونده یمن، عراق، سوریه و لبنان و رژیم صهیونیستی است که اگر با تکیه بر مؤلفه های اقتدار ملی و جبهه مقاومت دنبال شود و به جای سیاست های انفعالی، بر رویکردهای هوشمند و مطالبه گر و رو به جلو تکیه شود، حاصل جدی در بر خواهد داشت و بر ظرفیت های ملی و منطقه ای و جایگاه ایران و مقاومت منطقه ای خواهد افزود. به ویژه اینکه آمریکا و رژیم صهیونیستی و سعودی در پرونده یمن بسیار آسیب پذیر بوده و ناچار به امتیاز دهی هیتند و رویکرد آنان در قبال سوریه نیز در هماهنگی با دولت سوریه و یا روس ها، قابل مدیریت است.

  • ارسال نظرات
  • پربازدیدترین ها آخرین اخبار
  • پربحث ترین ها پرطرفدارترین ها