بامداد ۲۶ اکتبر ارتش رژیم اشغالگر قدس با انتشار بیانیهای اعلام کرد که جنگندههای تهاجمی آن به هدف نظامی- اطلاعاتی در داخل خاک ایران حمله کرده است. این تجاوز آشکار که نقض بند ۵۱ منشور سازمان ملل متحد است، پس از چهار دهه یکی از مهمترین خطوط قرمز امنیتی را در خصوص حمله به خاک ایران را نقض کرد. با وجود گستاخی صهیونیستها، اما فرماندهان نظامی کشور اعلام کردند که در جریان این حمله آسیب جدی به زیرساختهای پدافندی- آفندی کشور وارد نشده و همچنان نیروهای مسلح امکان تولید موشکهای بالستیک با سوخت جامد را دارند.
در واکنش به تجاوز اخیر صهیونیستها، مقام معظم رهبری با موضع گیری خردمندانه فرمودند که در خصوص این رخداد نباید بزرگنمایی یا کوچکنمایی انجام شود. ایشان در ادامه خواستار تغییر محاسبات غلط دشمن شده و ارائه پاسخ به اشغالگران را به مقامات مسئول و فرماندهان ارشد براساس منافع ملی واگذار کردند. استفاده از رهبری نظام از چنین ادبیاتی نشان دهنده اراده ایشان مبنی بر تغییر موازنه به نفع تهران و دیکته کردن قدرت کشور به باند تبهکار حاضر در سرزمینهای اشغالی است. در چنین شرایطی سوال اساسی آن است که کشور باید چه پاسخی به رژیم صهیونیستی دهد تا در نظام محاسباتی آنها سو محاسبات در قبال قدرت و توان بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران اصلاح شود؟
در جریان وعده صادق ۱ و ۲ جمهوری اسلامی ایران صرفاً به دنبال ارسال پیام هشدار و اثبات توانایی کشور برای هدف قرار دادن خاک فلسطین اشغالی بود. در جریان هر دور حمله مقامات کشور تصمیم گرفتند فقط به پایگاههای نیرو هوایی دشمن به عنوان قلب عملیات رژیم صهیونیستی ضربه بزنند. به عبارت دیگر تهران هیچ تصمیمی برای وارد کردن خسارت به مراکز حیاتی یا کشتار وسیع صهیونیستها در مناطق نظامی- غیرنظامی نداشت. در جریان تجاوز اخیر صهیونیستها آنها علاوه بر حمله به برخی مراکز نظامی ایران، زمینه شهادت ۴ نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را فراهم آوردند. برای مقابله به مثل در برابر این گستاخی اخیر ارتش رژیم لازم است تا نیروهای مسلح کشور، سطح جدیدی از پاسخ متقابل را برای ایجاد بازدارندگی در برابر تلآویو تعریف کنند. در هرگونه حمله احتمالی به فلسطین اشغالی، واحدهای موشکی- پهپادی سپاه پاسداران میتوانند به وسیله پرتابه پیشرفته به سمت پادگانها، مراکز نظامی و پدافندی رژیم صهیونیستی زمینه آسیب زدن به زیرساختهای نظامی را فراهم آورند. همچنین در این حمله توصیه میشود که نظامیان اسرائیلی نیز به عنوان اهداف مشروع مورد هدف قرار بگیرند.
دومین سطح ایجاد بازدارندگی در برابر رژیم صهیونیستی باید از کانال متحدان منطقهای ایران یعنی شبکه محور مقاومت دنبال شود. همزمان با حمله ایران، حزب الله لبنان و انصارالله یمن از یک سو و از سوی دیگر گروههای مقاومت عراقی میتوانند به صورت هماهنگ و یکپارچه اهداف حیاتی در فلسطین اشغالی را هدف قرار داده و زمینه مشغول کردن بخشی از سیستم پدافندی رژیم صهیونیستی را فراهم کنند. اتخاذ چنین تاکتیکی میتواند آسیب وارده به دشمن اشغالگر را به شکل قابل توجهی افزایش دهد. تلآویو باید بداند که هر اندازه بخواهد به اعضای محور مقاومت حمله کند باز نمیتواند خدشهای در راهبرد «وحدت میدانها» وارد کنند و این گروههای مسلح همچنان توان آفندی بالایی برای هدف قرار دادن دشمن در اختیار دارند.
سومین ضربهای وارد به صهیونیستها میتواند از مسیر عملیاتهای استشهادی و اقدامات خرابکارانه در فلسطین اشغالی بگذرد. عملیات استشهادی یک عرب۱۹۴۸ در شمال تلآویو و به هلاکت رساندن تعداد زیادی صهیونیست گام نخست در این مسیر است. همزمان با این اقدام در داخل سرزمینهای اشغالی، شبکه مقاومت میتوانند با استفاده از ظرفیتهای مختلف در سراسر جهان، اقدام به هدف قرار دادن مقامات ارشد اسرائیلی و منافع صهیونیستها کنند. تلآویو باید بداند دست درازی به خاک ایران و به شهادت رساندن سربازان رشید وطن هزینه گزافی برای آنها در میدان نبرد خواهد داشت.
در حملات فوق لازم است تا این پیام به رژیم صهیونیستی منتقل شود که ایران برای تأمین امنیت مرزهای خود هیچ خط قرمزی ندارد و اگر صهیونیستها در خصوص قدرت ایران یا اراده سیاسی حاکم بر کشور دچار سو محاسبه شدند، باید ادراک غلط خود را اصلاح کنند وگرنه باید آماده دریافت ضربات مرگبار و تعیین کننده از سوی نیروهای مسلح ایران باشند. شرط لازم برای تحقق این هدف وارد کردن ضربات متعدد به منافع دشمن متجاوز است تا از این طریق بازدارندگی کشور در محیط منطقهای بار دیگر احیا شود.