❇️ نکته مهم و راهبردی اینجاست که یکی از مناطق کلیدی قدرت مالی دنیا، منطقه خلیج فارس و کشورهای عربی حاشیه آن است. همین مسئله موجب شد دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، در هر دو دوره ریاست جمهوریاش اولین سفر خارجی خود را به این منطقه اختصاص دهد. هدف روشن بود: جذب حداکثری منابع مالی منطقه به نفع اقتصاد آمریکا. گردش مالی حاصل از فروش انرژی در این منطقه، در نهایت وارد چرخه نظام مالی ایالات متحده میشود و باعث استمرار سلطه دلار و تداوم قدرت دولت فدرال آمریکاست.
❇️ اگر زیرساختهای انرژی، بنادر، خطوط حملونقل و تجارت نفت و گاز در این منطقه با چالش اساسی روبهرو شوند و به «زمین سوخته» تبدیل شوند، بدون تردید شوک بزرگی به اقتصاد سیاسی آمریکا وارد میشود. این نکتهای نیست که نخبگان و اندیشکدههای آمریکایی از آن غفلت کرده باشند. دو آبراه استراتژیک بابالمندب و تنگه هرمز، که تحت اشراف و کنترل محور مقاومت بهویژه انصارالله یمن و جمهوری اسلامی ایران هستند، میتوانند قلب تجارت جهانی را هدف قرار دهند و همین نقطه، مهمترین مؤلفه بازدارندگی در برابر جنگ گسترده است.
❇️ ایران باید هوشمندانه از این ظرفیت بازدارندگی بهره ببرد و جهان بهویژه آمریکا و کشورهای عربی را به این باور قطعی برساند که دکترین «یا انرژی برای همه یا برای هیچکس» از شعار عبور کرده و وارد فاز عملیاتی شده است. بهخصوص پس از تهدید رسمی انصارالله مبنی بر هدف قرار دادن کشتیهای نفتی در آبهای سرزمینی یمن، آمریکا بهطور یکجانبه به آتشبس تن داد؛ این نشاندهنده آن است که اقتصاد و امنیت انرژی کشورهای عربی برای آمریکا حیاتی است، چرا که بخشی از بقای دلار و سلطه جهانی آمریکا وابسته به همین سرمایههای راهبردی است.
❇️ باید گفت که آمریکا با علم به این پیوستگی انرژی خلیج فارس و سلطه دلار، همواره تلاش کرده از این منابع برای تحکیم نظام مالی و سیاسی خود استفاده کند. اما در طرف مقابل، جمهوری اسلامی ایران با تهدید بستن تنگه هرمز یا حمله به زیرساختهای انرژی دشمنان در صورت جنگ گسترده، یک بازدارندگی واقعی و بسیار جدی ایجاد کرده است. تجربه جنگ ۱۲ روزه و آتشبس تحمیلی به آمریکا را هم باید در همین چارچوب تحلیل کرد. آمریکاییها خوب میدانند که تداوم جنگ با ایران به معنای بازی با بقای دلار و آغاز فروپاشی ایالات متحده خواهد بود.