۰۷:۳۷
۱۴۰۴/۰۵/۱۲
جنگنده F-47 و تاثیرات آن بر دکترین تهاجمی اسرائیل؛

اف-۴۷؛ اهرم جدید اسرائیل برای تضعیف معماری امنیت در خاورمیانه

اف-۴۷؛ اهرم جدید اسرائیل برای تضعیف معماری امنیت در خاورمیانه
دکترین «برتری کیفی نظامی» دهه‌هاست که سنگ بنای سیاست دفاعی و امنیتی رژیم صهیونیستی و شالوده حمایت‌های راهبردی ایالات متحده از این رژیم در غرب آسیا محسوب می‌شود. این دکترین، که در قوانین آمریکا نیز نهادینه شده، تضمین می‌کند که توانمندی‌های نظامی اسرائیل همواره یک نسل فناورانه‌تر و کارآمدتر از مجموع رقبای منطقه‌ای خود باقی بماند که این امر به معنای ممنوعیت صادرات فناوری‌های نظامی پیشرفته و روزآمد به کشورهای پیرامونی اسرائیل است. به طور مثال جنگنده نسل پنجم F-35 تاکنون نماد اصلی و ملموس اجرای این قاعده در راستای تضمین برتری هوایی رژیم در مقابل سایر کشورهای خاورمیانه و آفریقا بوده است. اما امروز، منطقه در آستانه یک دگردیسی ساختاری قرار گرفته است؛ در حالی که متحدان عربی آمریکا برای دستیابی به F-35 تلاش می‌کنند. با توجه به آنچه بیان شد و در قالب جمع بندی می‌توان بر این نکته تاکید کرد که تلاش رژیم صهیونیستی برای دستیابی به جنگنده نسل ششم F-47، فراتر از یک نوسازی تسلیحاتی، یک اقدام راهبردی برای مهندسی مجدد موازنه قدرت در غرب آسیا و تضمین برتری نظامی مطلق برای دست‌کم یک تا دو دهه آینده است. این تحول، که مبتنی بر یک جهش چارچوبی در حوزه فناوری‌های مرتبط با نبرد هوایی شبکه‌محور، هوش مصنوعی و پنهان‌کاری پیشرفته است، چالشی مستقیم برای معماری امنیتی منطقه و منافع ملی کشورهای اسلامی و خاصه کشورمان می‌باشد. رفع و دفع این چالش نیازمند یک راهبرد جامع، چندلایه و آینده‌نگر است که صرفاً بر ابزارها و رویکردهای سنتی تکیه نکند و ابعاد فنی، دکترینال و ژئوپلیتیک مسئله را همزمان در نظر بگیرد. تجربه منازعات اخیر، از جمله عملیات جنگ تحمیلی 12 روزه، اهمیت حیاتی یک توان دفاعی چندوجهی و یک نیروی هوایی کارآمد را برای دفع تهدیدات به اثبات رسانده است. هرچند تحریم‌های ظالمانه، مسیر دسترسی به فناوری‌های نوین را دشوار و پرهزینه ساخته است، انفعال در برابر روندهای فناورانه دشمن، گزینه‌ای پذیرفتنی نیست و به منزله واگذاری ابتکار عمل به رقیب است.
نویسنده :
دکتر نوید کمالی کارشناس ارشد مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۱۱۲

دکترین «برتری کیفی نظامی» دهه‌هاست که سنگ بنای سیاست دفاعی و امنیتی رژیم صهیونیستی و شالوده حمایت‌های راهبردی ایالات متحده از این رژیم در غرب آسیا محسوب می‌شود. این دکترین، که در قوانین آمریکا نیز نهادینه شده، تضمین می‌کند که توانمندی‌های نظامی اسرائیل همواره یک نسل فناورانه‌تر و کارآمدتر از مجموع رقبای منطقه‌ای خود باقی بماند که این امر به معنای ممنوعیت صادرات فناوری‌های نظامی پیشرفته و روزآمد به کشور‌های پیرامونی اسرائیل است. به طور مثال جنگنده نسل پنجم F-۳۵ تاکنون نماد اصلی و ملموس اجرای این قاعده در راستای تضمین برتری هوایی رژیم در مقابل سایر کشور‌های خاورمیانه و آفریقا بوده است. اما امروز، منطقه در آستانه یک دگردیسی ساختاری قرار گرفته است؛ در حالی که متحدان عربی آمریکا برای دستیابی به F-۳۵ تلاش می‌کنند و گرایش آنها به پیمان ابراهیم یا همان سازش با اسرائیل و پذیرش اشغال‌گری فلسطین در حال تغییر معادلات سنتی منطقه است، تل‌آویو با آینده‌نگری، نگاه خود را به افق جنگنده‌های نسل ششم و به‌طور مشخص پروژه F-۴۷ دوخته است! این تحول نگاه صرفاً پیگیری یک مسابقه تسلیحاتی جدید نیست، بلکه مقدمه‌ای بر بازتعریف کامل معماری قدرت هوایی و موازنه راهبردی در منطقه برای دهه‌های آینده است. دستیابی احتمالی اسرائیل به این فناوری، یک عدم تقارن عمیق و خطرناک ایجاد خواهد کرد که می‌تواند آزادی عمل این رژیم را برای اقدامات بی‌ثبات‌کننده به شکلی بی‌سابقه افزایش دهد. از این رو، این پرسش راهبردی پیش روی همه دغدغه‌مندان و تحلیل‌گران مسائل منطقه و حوزه مقاومت قرار می‌گیرد مبنی بر اینکه بازیگران مستقل منطقه و به‌ویژه کشورمان، برای مواجهه با این چالش بلندمدت و خنثی‌سازی تهدید ناشی از برتری هوایی دشمن صهیونی، چه تدابیر و سیاست‌های پیش‌دستانه‌ای را باید از هم‌اکنون در دستور کار قرار دهند؟

برای پاسخ به این سوال باید به این نکته توجه کنیم که تحلیل این پدیده مستلزم درک لایه‌های فنی، ژئوپلیتیک و دکترینال پروژه نسل ششم جنگنده‌هاست! برتری جنگنده نسل ششم F-۴۷ که به مناسبت انتخاب چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا یعنی دونالد ترامپ تحت این عنوان کد گذاری شده است، صرفاً در بهبود ویژگی‌های نسل‌های پیشین خلاصه نمی‌شود، بلکه یک جهش ماهوی در فلسفه نبرد هوایی است! این جنگنده بر سه ستون اصلی استوار است که آن را از تمامی جنگنده‌های موجود جهان متمایز می‌کند. نخست، سطح پنهان‌کاری آن که در ادبیات نظامی با عنوان «Stealth++» توصیف شده، بسیار فراتر از توان رادارگریزی F-۲۲ و F-۳۵ است و با بهینه‌سازی در تمام طیف‌های الکترومغناطیسی (راداری، فروسرخ، و بصری)، به آن اجازه می‌دهد در متراکم‌ترین و پیشرفته‌ترین شبکه‌های پدافندی با مصونیت تقریبی عملیات کند.

دوم، بهره‌گیری از موتور‌های چرخه تطبیقی که ضمن افزایش چشمگیر برد عملیاتی به بیش از ۱۸۰۰ کیلومتر بدون نیاز به سوخت‌گیری، پایداری و سرعت ابرپیمایشی - توانایی پرواز با سرعت بیش از ۱٫۷ ماخ را در ارتفاع ۱۲ هزار متری - را برای آن فراهم می‌آورد. این برد عملیاتی، اتکای این جنگنده به هواپیما‌های سوخت‌رسان را که عمدتاً در مقابل پدافند‌ها آسیب‌پذیری زیادی دارند را کاهش داده و به معنای توانایی تهدید مستقیم عمق راهبردی عمق خاک کشورمان بدون نیاز به هواپیما‌های پشتیبان است!

اما سومین و مهم‌ترین ویژگی، گذار از یک «پلتفرم» به یک «سیستمِ سیستم‌ها» است! در واقع این جنگنده به عنوان یک «فرمانده و کنترل‌کننده» و نه صرفاً یک جنگنده در میدان نبرد عمل می‌کند و قادر است شبکه‌ای از صد‌ها «هواپیمای رزمی تعاملی» که می‌تواند شامل صد‌ها جنگنده مشابه یا پهپاد‌های رزمی و انتحاری یا شناسایی باشد فرماندهی کند. این پهپاد‌ها که مجهز به هوش مصنوعی هستند، می‌توانند وظایف متنوعی از جمله شناسایی، جنگ الکترونیک، فریب سامانه‌های راداری و حتی حمل و شلیک تسلیحات یا اجرای عملیات انتحاری را بر عهده بگیرند. این رویکرد که به «تیم‌سازی سرنشین‌دار-بدون سرنشین» شهرت دارد، عملاً هر جنگنده F-۴۷ را به یک مرکز فرماندهی یک اسکادران هوشمند تبدیل می‌کند. این قابلیت، معماری شناختی نبرد را دگرگون ساخته و سامانه‌های پدافندی سنتی را که برای تقابل با تعداد محدودی از اهداف پیشرفته طراحی شده‌اند، با چالش اشباع، فرسودگی و پیچیدگی تصمیم‌گیری مواجه می‌سازد و قواعد بازی را به کلی تغییر می‌دهد.

در واقع، قدرت واقعی F-۴۷ نه در خود جنگنده، که در شبکه‌ای است که آن را مدیریت و یا توسط آن مدیریت می‌شود. این شبکه شامل ماهواره‌ها، حسگر‌های زمینی، سایر پلتفرم‌های هوایی) مانند F-۳۵) و انبوهی از پرنده‌های قابل کنترل توسط این جنگنده است. توانایی این جنگنده در همجوشی داده‌ها از منابع متعدد و توزیع وظایف به‌صورت آنی میان واحد‌های بدون سرنشین، ظرفیت‌های تهاجمی پیچیده و موثری را ایجاد می‌کند. این بدان معناست که سامانه‌های پدافندی کشور‌های هدف تهاجم این جنگنده نه با یک یا چند جنگنده، بلکه با یک «ابر ارگانیسم» رزمی در آسمان خود مواجه خواهند شد که قادر است همزمان از چندین جهت و با چندین روش حمله کند. این فلسفه، آسیب‌پذیری تک‌پلتفرمی را به حداقل رسانده و بقاپذیری و کشندگی کل سیستم را به حداکثر می‌رساند.

در سطح ژئوپلیتیک، این رقابت فناورانه بازتابی از پویایی قدرت در منطقه ماست. رژیم صهیونیستی دریافته است که با اجرای پیمان ابراهیم و در پی آن افزایش تمایل کشور‌های عربی برای خرید F-۳۵، انحصار خاورمیانه‌ای اسرائیل بر این فناوری دیر یا زود از میان خواهد رفت. لذا، راهبرد این رژیم، حرکتی پیش‌دستانه برای جهش به سطح بعدی فناوری و بازتولید «برتری کیفی نظامی» در مقیاسی جدید است. ایالات متحده نیز در این میانه، در حال مدیریت یک موازنه پیچیده است: از یک سو به دنبال فروش تسلیحات گران‌قیمت به شرکای عرب خود برای تقویت ائتلاف‌های منطقه‌ای و کسب درآمد‌های هنگفت از جیب آنهاست و از سوی دیگر، متعهد به حفظ امنیت و برتری نظامی مطلق اسرائیل در مقابل این کشور‌ها هم هست. گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های تخصصی نظامی نشان می‌دهد که محتمل‌ترین سناریو، یک جدول زمانی مدیریت‌شده است که بر اساس آن، واشنگتن با فروش F-۳۵ به کشور‌های عربی در بلندمدت (تحویل از دهه ۲۰۳۰ به بعد) موافقت می‌کند، اما همزمان و در کوتاه‌مدت، اسرائیل را به فناوری نسل ششم F-۴۷ یا دست‌کم نسخه ارتقایافته F-۳۵ که دارای برخی از قابلیت‌های نسل ششم است تجهیز کند.

جالب است که این مسئله با مباحثات داخلی خود ایالات متحده نیز گره خورده است و تحلیلگران آمریکایی، برنامه اولیه نیروی هوایی این کشور برای خرید تنها ۱۸۵ فروند F-۴۷ را «خطرناک و خیال‌پردازانه» توصیف کرده و معتقدند ارتش آمریکا برای بازدارندگی در برابر رقبای هم‌تراز، به دست‌کم ۴۰۰ تا ۵۰۰ فروند از این جنگنده نیاز است. این محدودیت در تعداد تولید، ارزش راهبردی هر فروند از این جنگنده را به شدت بالا می‌برد و این احتمال را تقویت می‌کند که ایالات متحده این جنگنده را تنها در اختیار نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین شرکای خود، که در رأس آنها رژیم صهیونیستی قرار دارد، قرار دهد. این امر به معنای آن است که F-۴۷ نه یک کالای صادراتی عمومی، بلکه یک ابزار انحصاری برای حفظ هژمونی و مدیریت موازنه قدرت منطقه‌ای خواهد بود.

با عنایت به آتچه بیان شد، پیامد‌های این عدم تقارن برای امنیت ملی کشورمان و ثبات منطقه کاملاً آشکار است. برتری هوایی مطلق، به دشمن صهیونیستی این جسارت را می‌بخشد که دکترین حملات پیش‌دستانه و عملیات‌های تهاجمی در عمق خاک دیگر کشور‌ها را با ریسک کمتری دنبال کند. این امر نه تنها بازدارندگی متعارف کشورمان را تضعیف می‌کند، بلکه می‌تواند منجر به تشدید تنش‌ها و به چالش کشیدن حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سایر کشور‌های منطقه نیز شود. زیرساخت‌های حیاتی، مراکز راهبردی و توانمندی‌های دفاعی کشورمان در برابر چنین تهدیدی با آسیب‌پذیری بیشتری رو‌به‌رو خواهند شد. شبکه‌های پدافندی یکپارچه کنونی که برای مقابله با تهدیدات نسل چهارم و تا حدودی نسل پنجم توسعه یافته‌اند، برای خنثی‌سازی یک تهدید شبکه‌محور، هوشمند و چندلایه‌ای مانند F-۴۷ به بازنگری و تحول بنیادین نیاز دارند!

البته باید دقت داشت که پاسخ به این تهدید نمی‌تواند صرفاً واکنشی و مبتنی بر تقلید فناوری باشد. کلید مقابله با یک فناوری در سطح این جنگنده، حمله به نقاط آسیب‌پذیر و حیاتی آن است. همانگونه که اشاره شد نقطه قوت اصلی F-۴۷، یعنی شبکه ارتباطی و فرماندهی آن، می‌تواند به پاشنه آشیل آن نیز تبدیل شود. ایجاد گسست در زنجیره فرماندهی و کنترل میان جنگنده مادر و جنگنده‌ها و پهپاد‌های تابع و تحت فرمان و هدایت آن، می‌تواند کارایی کل مجموعه را مختل کند. لذا، توسعه راهبرد‌های نامتقارن، نه به عنوان یک انتخاب، بلکه یک ضرورت راهبردی مطرح و بایستی در دستور کار سیاست‌گذاران دفاعی کشورمان قرار گیرد. سرمایه‌گذاری متمرکز بر سامانه‌های جنگ الکترونیک پیشرفته که قادر به اختلال یا فریب شبکه‌های ارتباطی دشمن باشند، توسعه قابلیت‌های آفندی سایبری برای نفوذ به شبکه‌های فرماندهی جنگنده‌های دشمن، و طراحی سامانه‌های پدافندی کم‌هزینه و پرشمار برای شکار پهپاد‌های تحت فرمان F-۴۷ ها، می‌تواند هزینه عملیات را برای دشمن به شدت افزایش دهد. غفلت از این روند، به معنای پذیرش یک شکاف راهبردی است که پر کردن آن در آینده هزینه‌هایی به‌مراتب سنگین‌تر خواهد داشت.

توصیه‌هایی راهبردی خطاب به مسئولان کشور

با توجه به آنچه بیان شد و در قالب جمع بندی می‌توان بر این نکته تاکید کرد که تلاش رژیم صهیونیستی برای دستیابی به جنگنده نسل ششم F-۴۷، فراتر از یک نوسازی تسلیحاتی، یک اقدام راهبردی برای مهندسی مجدد موازنه قدرت در غرب آسیا و تضمین برتری نظامی مطلق برای دست‌کم یک تا دو دهه آینده است. این تحول، که مبتنی بر یک جهش چارچوبی در حوزه فناوری‌های مرتبط با نبرد هوایی شبکه‌محور، هوش مصنوعی و پنهان‌کاری پیشرفته است، چالشی مستقیم برای معماری امنیتی منطقه و منافع ملی کشور‌های اسلامی و خاصه کشورمان می‌باشد. رفع و دفع این چالش نیازمند یک راهبرد جامع، چندلایه و آینده‌نگر است که صرفاً بر ابزار‌ها و رویکرد‌های سنتی تکیه نکند و ابعاد فنی، دکترینال و ژئوپلیتیک مسئله را همزمان در نظر بگیرد. تجربه منازعات اخیر، از جمله عملیات جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، اهمیت حیاتی یک توان دفاعی چندوجهی و یک نیروی هوایی کارآمد را برای دفع تهدیدات به اثبات رسانده است. هرچند تحریم‌های ظالمانه، مسیر دسترسی به فناوری‌های نوین را دشوار و پرهزینه ساخته است، انفعال در برابر روند‌های فناورانه دشمن، گزینه‌ای پذیرفتنی نیست و به منزله واگذاری ابتکار عمل به رقیب است. بر این اساس، ارائه چند توصیه سیاستی در سه سطح راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی-فناورانه ضروری به نظر می‌رسد.

نخست، در سطح راهبردی، کشورمان باید سرمایه‌گذاری بر تحقیق و توسعه «راهکار‌های نامتقارن» را در اولویت قرار دهد. این راهکار‌ها باید بر تضعیف و اختلال در کارکرد فرماندهی جنگنده‌های نسل ششم دشمن متمرکز باشد، نه صرفاً تقابل پلتفرم‌محور با آنها! در این راستا توسعه قابلیت‌های پیشرفته در حوزه جنگ الکترونیک برای اختلال در ارتباطات شبکه‌ای، نبرد‌های سایبری آفندی برای هدف قرار دادن مراکز فرماندهی و کنترل، توسعه پدافند هوایی شبکه‌محور و هوشمند که قادر به تفکیک اهداف اصلی از اهداف فرعی و فریبنده باشد، و بهره‌گیری از دارایی‌های فضایی برای شناسایی و هشدار زودهنگام، ارکان اصلی این رویکرد نامتقارن را تشکیل می‌دهند.

دوم، در سطح عملیاتی، نوسازی ناوگان نیروی هوایی از طریق همکاری با شرکای راهبردی از جمله روسیه و چین یک ضرورت انکارناپذیر است. باید از تمام ظرفیت‌های دیپلماتیک و اقتصادی برای تسریع در فرآیند خرید جنگنده‌های پیشرفته و تأمین نیاز‌های پدافندی کشورمان استفاده کرد. این امر نه تنها توان بازدارندگی متعارف را تقویت می‌کند، بلکه با ایجاد پیچیدگی محاسباتی برای دشمن، او را از دست زدن به اقدامات پرخطر بازمی‌دارد.

سوم، به عنوان یک راهکار خلاقانه و میان‌مدت، می‌توان گزینه‌های نوآورانه‌ای مانند «اجاره خدمات دفاع هوایی» از کشور‌های دوست را به عنوان یک طرح موقت برای پر کردن شکاف‌های احتمالی تا زمان تکمیل توانمندی‌های بومی یا خریداری‌شده، مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار داد. این رویکرد می‌تواند پوشش دفاعی لازم را در بازه زمانی حساس گذار فناورانه فراهم کند.

به طور کلی، آینده امنیت کشورمان در گرو تصمیماتی است که امروز مسئولان کشور با مشورت نخبگان و متخصصان دلسوز و متعهد و با درک صحیح از تهدیدات فردا اتخاذ نمایند. در این راستا مواجهه با چالش نسل ششم جنگنده‌های دشمن، نیازمند تفکر، عزم و اقدامی از جنس نسل ششم است؛ تفکری که از چارچوب‌های سنتی فراتر رود و راهکار‌هایی هوشمند، شبکه‌محور و نامتقارن را برای حفاظت از آسمان ایران عزیز طراحی و اجرا نماید.

گزارش خطا