۱۲:۲۹
۱۴۰۴/۰۶/۲۳
طالبان وشعرسرایی؛

نگاهی به قانون جدید حکومت طالبان در حوزه شعر و پیامدهای آن

نگاهی به قانون جدید حکومت طالبان در حوزه شعر و پیامدهای آن
ترس عمیق پیکره‌ حکومت طالبان را در ساختار آن درنوردیده و هر روز، به‌جای زایش و افزایش مؤلفه‌های قدرت، در مسیر محدودزایی و محدودیت‌افزایی شاخصه‌های قدرتمندی در همه‌ عرصه‌ها، به‌ویژه عرصه‌ فرهنگی–اجتماعی، به پیش می‌رود. کسی نمی‌تواند این مهم را انکار کند که شعر، جوششی از درون روح بی‌قرار شاعرانی است که با نگاه لطیف خود، موضوعات را از دریچه‌ای می‌نگرند که دیگران از نگریستن بدان عاجزند. حکومت طالبان که مدعی پیروی از دین، آیین اسلام و قرآن است، همین قرآن برخلاف قاعده‌ حکومت طالبان در برخورد با شاعران وارد تعامل می‌شود و ضمن طرح یک قاعده‌ کلی از شعرا، استثنائات آن را بر پایه‌ محور ایمان پایه‌ریزی می‌کند. جلوگیری از جوشش احساسات شاعران، عقده‌مندی‌ای را در آینده به وجود خواهد آورد که همچون سیلی بنیان‌کن، خرابی‌های زیادی را به بار خواهد آورد. این، افزون بر آن است که شاعران خود، سوپاپ اطمینان یک جامعه‌ پویا و پایا به شمار می‌آیند و نگاه نقادانه‌شان را همواره به ارزانی به جامعه و فرد نثار می‌کنند. سرزمین شعرخیز و شاعرپرور افغانستان، حساسیتی دوچندان دارد و نمی‌توان تنها با صدور چند دستورالعمل و ممانعت از برگزاری گعده‌های شعری، به سرکوب شاعران پرداخت؛ هرچند شاعران در عرصه‌های دیگری قلم و قدم بزنند که حتی ممکن است خلاف عقل، عرف و قانون جامعه نیز باشد.
نویسنده :
دکتر شمس قدم آبادی
کد خبر:
۳۲۷۹

ترس عمیق پیکره حکومت طالبان را در ساختار آن درنوردیده و هر روز، به‌جای زایش و افزایش مؤلفه‌های قدرت، در مسیر محدودزایی و محدودیت‌افزایی شاخصه‌های قدرتمندی در همه عرصه‌ها، به‌ویژه عرصه فرهنگی–اجتماعی، به پیش می‌رود. کسی نمی‌تواند این مهم را انکار کند که شعر، جوششی از درون روح بی‌قرار شاعرانی است که با نگاه لطیف خود، موضوعات را از دریچه‌ای می‌نگرند که دیگران از نگریستن بدان عاجزند.

حکومت طالبان که مدعی پیروی از دین، آیین اسلام و قرآن است، همین قرآن برخلاف قاعده حکومت طالبان در برخورد با شاعران وارد تعامل می‌شود و ضمن طرح یک قاعده کلی از شعرا، استثنائات آن را بر پایه محور ایمان پایه‌ریزی می‌کند. جلوگیری از جوشش احساسات شاعران، عقده‌مندی‌ای را در آینده به وجود خواهد آورد که همچون سیلی بنیان‌کن، خرابی‌های زیادی را به بار خواهد آورد. این، افزون بر آن است که شاعران خود، سوپاپ اطمینان یک جامعه پویا و پایا به شمار می‌آیند و نگاه نقادانه‌شان را همواره به ارزانی به جامعه و فرد نثار می‌کنند. سرزمین شعرخیز و شاعرپرور افغانستان، حساسیتی دوچندان دارد و نمی‌توان تنها با صدور چند دستورالعمل و ممانعت از برگزاری گعده‌های شعری، به سرکوب شاعران پرداخت؛ هرچند شاعران در عرصه‌های دیگری قلم و قدم بزنند که حتی ممکن است خلاف عقل، عرف و قانون جامعه نیز باشد.

با روی‌کار آمدن دوباره حکومت طالبان، یکی از حوزه‌هایی که بیشترین محدودیت را تجربه کرده، عرصه فرهنگ و هنر است. اعلام فهرست تازه حکومت طالبان در مورد شعرسرایی که شامل ممنوعیت نقد از رهبر طالبان، ممنوعیت اشعار عاشقانه، ستایش از دختران و پسران، سرودن درباره عشق مجازی، روابط دوستانه و همچنین موضوعاتی، چون فمینیسم، کمونیسم، دموکراسی و ناسیونالیسم است، فضای ادبی کشور را با تغییرات بنیادین و محدودکننده روبه‌رو ساخته است.

شعر، به‌عنوان ریشه‌دارترین و اثرگذارترین بخش از فرهنگ و هویت افغانستان، همواره بستری برای بیان احساسات، مقاومت، نقد اجتماعی و حتی بازتاب تحولات سیاسی بوده است. مقررات تازه حکومت طالبان، این جایگاه تاریخی و فرهنگی شعر را تهدید کرده و آن را از یک رسانه آزاد اجتماعی، به ابزاری در خدمت ایدئولوژی رسمی تبدیل می‌کند. در نتیجه، شاعران مجبور به خودسانسوری می‌شوند و بسیاری از محافل فرهنگی، عملاً خالی از مضمون اجتماعی و انسانی خواهند شد.

از منظر اجتماعی، ممنوعیت سرودن اشعار عاشقانه و بیان احساسات، نه‌تنها با سنت ادبیات فارسی و پشتو در تضاد است، بلکه جامعه را از یکی از مهم‌ترین ابزار‌های ابراز عاطفه و همبستگی انسانی محروم می‌سازد. این محدودیت‌ها، در کنار سانسور موضوعاتی، چون دموکراسی و ناسیونالیسم، به معنای مسدود کردن راه هرگونه اندیشه‌ورزی انتقادی و گفت‌وگوی فرهنگی است.

از نظر سیاسی، چنین قوانینی بخشی از تلاش حکومت طالبان برای کنترل کامل بر جامعه و یکدست‌سازی فضای فرهنگی است. با حذف مضامین انتقادی و عاشقانه، حکومت طالبان می‌کوشد شعر را تنها در جهت مدح ارزش‌های دینی–ایدئولوژیک خود هدایت کند. این امر، علاوه بر تضعیف آزادی بیان، مشروعیت فرهنگی حکومت طالبان را نیز در سطح داخلی و بین‌المللی با پرسش روبه‌رو می‌سازد.

آثار مخربی که در نتیجه‌ی سیاست‌های جدید حکومت طالبان در قبال شعر و شاعری به وجود خواهد آمد عبارت‌اند از:

– آسیب به هویت فرهنگی: تاریخ ادبی افغانستان با عشق، حماسه و مقاومت گره خورده است؛ حذف این مضامین، ضربه‌ای جدی به میراث فرهنگی خواهد زد.

– تضاد با سنت ادبیات: در فرهنگ افغانستان، شعر‌های عاشقانه و اجتماعی ریشه‌ای چندصدساله دارند. ممنوعیت آنها، نوعی گسست فرهنگی ایجاد می‌کند و هویت ادبی جامعه را ناقص می‌سازد.

– مهاجرت فرهنگی و ادبی: شاعران و نویسندگان در نبود آزادی بیان، ناچار به مهاجرت می‌شوند. این روند باعث تضعیف ظرفیت‌های فکری کشور و فرار نخبگان خواهد شد.

– خودسانسوری و فقر خلاقیت: وقتی شاعر نتواند آزادانه احساسات یا اندیشه‌هایش را بیان کند، ادبیات به سوی تکرار کلیشه‌ها و مدیحه‌سرایی فروکاسته خواهد شد.

– فقدان پیوند اجتماعی: شعر همواره نقشی در همبستگی اجتماعی و ایجاد پل میان نسل‌ها و اقوام داشته است. محدودیت بر این عرصه، جامعه را از یک زبان مشترک فرهنگی محروم می‌سازد.

تشدید بی‌اعتمادی عمومی: شهروندان با مشاهده چنین محدودیت‌هایی، بیش از پیش نسبت به نیت و سیاست‌های حکومت طالبان بی‌اعتماد می‌شوند و فاصله‌ی دولت–ملت عمیق‌تر خواهد شد.

– تأثیر منفی بر روابط خارجی: جامعه جهانی، آزادی‌های فرهنگی را بخشی از حقوق اساسی بشر می‌داند. محدود کردن شعر و ادبیات، جایگاه افغانستان را در تعاملات جهانی تضعیف می‌کند.

خطر افراطی‌سازی فرهنگی: حذف مضامین متنوع از شعر، زمینه را برای یک‌دست‌سازی فرهنگی و تقویت قرائت‌های بسته و انحصاری فراهم می‌سازد.

– انزوای ادبی افغانستان: اگر روند محدودیت ادامه یابد، افغانستان از جریان ادبی منطقه‌ای و جهانی کنار زده خواهد شد و نقش تاریخی خود را از دست خواهد داد.

– افزایش مقاومت پنهان فرهنگی: تجربه نشان داده است که محدودیت شدید بر شعر و هنر، در درازمدت باعث شکل‌گیری مقاومت‌های زیرزمینی و ادبیات اعتراضی می‌شود.

– تضعیف آینده‌ی فرهنگی نسل جوان: نسل جوان که نیاز به فضایی برای ابراز احساسات و هویت خود دارد، با سرکوب فرهنگی دچار سرخوردگی، خاموشی یا گرایش به مسیر‌های غیررسمی خواهد شد.

در نگاه کلی، این قانون تازه بیش از آن‌که پاسدار ارزش‌های فرهنگی باشد، ابزاری سیاسی برای کنترل اجتماعی و فکری است. حکومت طالبان با محدود کردن ادبیات، شاید در کوتاه‌مدت به یکدست‌سازی فرهنگی برسد، اما در بلندمدت، این سیاست نه‌تنها به مهاجرت فرهنگی و انزوای ادبی کشور منجر می‌شود، بلکه شکاف میان جامعه و حاکمیت را نیز افزایش خواهد داد.

گزارش خطا