پیشی گرفتن یوان از دلار آمریکا در معاملات فرامرزی چین، با سهمی که از صفر در سال ۲۰۱۰ به بیش از ۵۰ درصد رسیده، تنها یک تحول اقتصادی نیست، بلکه نشانهای روشن از جابهجایی تدریجی قدرت در نظام بینالملل و آغاز افول هژمونی مالی آمریکا محسوب میشود. این تغییر ساختاری، که حاصل بیش از یک دهه برنامهریزی هدفمند پکن است، مشروعیت و کارآمدی نظام دلاری را زیر سؤال برده و جایگزینی محتمل برای نظم مالی غربی را به نمایش گذاشته است. در واقع، خروج تدریجی چین از مدار دلار، یکی از ستونهای اصلی سلطه آمریکا یعنی قدرت تحریم را تضعیف میکند و الگوی تازهای برای دیگر کشورهای مستقل بهویژه در آسیا و جنوب جهانی ارائه میدهد.
از منظر ژئوپلیتیک، این تحول واکنشی مستقیم به تحریمهای فزاینده واشتگتن علیه روسیه و دیگر رقباست. برای چین، تجربه روسیه در ماجرای اوکراین هشداری جدی بود تا دریابد وابستگی به سیستم مالی دلاری میتواند تهدیدی برای امنیت ملی تلقی شود. در نتیجه، سیاست غیردلاریسازی پکن صرفاً اقتصادی نیست، بلکه بخشی از راهبرد بزرگتر حفظ استقلال در برابر فشارهای ژئو مالی آمریکاست. رقابت میان دو ابرقدرت، از حوزه فناوری و انرژی اکنون به قلمرو ارز و بازار پول رسیده و برتری تاریخی دلار را به چالش کشیده است.
در عرصه اجرا، چین با ایجاد خطوط مبادلات ارزی با دهها کشور در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، شبکهای مالی موازی بنا کرده که مبادلات مستقیم با یوان را ممکن ساخته است. این واقعیت، همزمان با تنشهای فزاینده تجاری با واشنگتن و شعارهای حمایتگرایانه در آمریکا، بر شتاب روند ((یوانیشدن)) تجارت جهانی افزوده است. بسیاری از کشورها نیز با مشاهده بیثباتی در سیاستهای پولی غرب، سیاست تنوعبخشی ارزی را در پیش گرفتهاند.
جمع بندی کلام
به زعم نگارنده، پیشی گرفتن یوان از دلار را باید نشانهای از شکلگیری نظم مالی چندقطبی دانست. چین با تکیه بر ابزار پول ملی خود، قواعد جدیدی برای تجارت جهانی مینویسد و به تدریج در حال بازتعریف توازن قدرت اقتصادی و سیاسی است. هرچند دلار در کوتاهمدت جایگاه خود را حفظ خواهد کرد، اما دوران انحصاز مطلق آن رو به پایان است. جهان در حال ورود به مرحلهای است که در آن چند ارز قدرتمند در کنار هم بازی میکنند و سلطه دیرپای مالی آمریکا به آهستگی جای خود را به واقعیتی چندمرکزی میدهد.