۱۲:۳۸
۱۴۰۴/۰۷/۲۱
ادعاهای بی ثبات؛

شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه اروپا

شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه اروپا
جنگ 12 روزه اخیر با آمریکا و رژیم صهیونیستی که دو قدرت بزرگ نظامی و هسته‌ای در جهان هستند به خوبی نشان داد که هرگونه اقدام علیه امنیت ملی و تمامیت ارضی تا چه اندازه می‌تواند برای نیروهای متجاوز که خطوط قرمز ایران را نقض کردند، پرهزینه و مخرب باشد. اینکه کشورهای شورای همکاری خلیج فارش با صحنه‌گردانی عوامل آمریکایی و اروپایی خیال کنند به دنبال تحولات اخیر به ویژه بعد از جنگ 12 روزه از تمرکز نظامی و امنیتی و ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس کاسته شده، بنابراین فرصت مناسبی برای فشار یا امتیازگیری از ایران با طرح ادعاهای ارضی است، تصور کاملاً اشتباهی است که از ناشی از محاسبات غلط است.
حمید خوش آیند تحلیل گر ارشد مسائل بین الملل
نویسنده :
حمید خوش آیند تحلیل گر ارشد مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۳۶۸

بیانیه نشست اخیر شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا همانند نشست‌های قبلی، باز هم در بردارنده ادعا‌هایی علیه تمامیت ارضی، توانمندی موشکی و برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران بود که نه تنها برخلاف اصل «حسن همجواری» است بلکه «دخالت آشکار» در امنیت و منافع ملی و همچنین زیر سئوال بردن تمامیت ارضی ایران محسوب می‌شود.

در خصوص ادعا‌های اخیر مطرح شده در این نشست نکات قابل توجهی وجود دارد که در ادامه به موارد مهمی از آنها اشاره می‌شود:

یک؛ براساس مستندات تاریخی که در آرشیو‌های غربی و عربی هم موجود است، حاکمیت ایران بر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، ریشه در تمدن‌های کهن فلات ایران دارد. این پیوند سرزمینی در دوران امپراتوری‌های ایلامی، ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی شکل گرفت و در طول سده‌های متوالی پس از اسلام نیز بدون وقفه تداوم یافت تا اینکه در سال ۱۹۰۸ میلادی به اشغال نیرو‌های انگلیس درآمد. این اقدام که خارج از چارچوب حقوق بین‌الملل صورت پذیرفت، منجر به حاکمیت غیرقانونی انگلیس بر این جزایر برای مدت نزدیک به هفت دهه گردید.

پس از پیگیری‌های مستمر و مکرر ایران، نهایتاً در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ و پس از توافق ایران و انگلیس این جزایر پس از نزدیک به ۷۰ سال اشغال و شکایت‌های مداوم دولت ایران علیه اشغال‌گری انگلیس به ایران بازگردانده شد.

دو؛ از منظر تاریخی، ادعا‌های سرزمینی مطرح‌شده علیه ایران از سوی شورای همکاری خلیج فارس و به ویژه امارات متحده عربی که در سال‌های اخیر اتحادیه اروپا و آمریکا نیز به آنها ملحق شده‌اند، پدیده جدیدی نیست. بررسی داده‌های تاریخی نشان می‌دهد که مقامات این کشور به‌طور دوره‌ای و در بستر‌های سیاسی متفاوت و در مقاطع مختلف، اقدام به تکرار این ادعا‌ها نموده‌اند که در چارچوب نظریه «دیپلماسی نمادین» قابل ارزیابی است؛ جایی که یک بازیگر منطقه‌ای برای تقویت موضع چانه‌زنی خود در میدان رقابت‌های ژئوپلیتیک، به بازتولید گفتمان‌های تاریخی صرف‌نظر از اعتبار حقوقی آنها، می‌پردازد.

باوجود تداوم رویکرد سیاسی مخالف، واقعیت عینی نشان می‌دهد که چنین ادعا‌هایی تاکنون تنها در حد بیانیه و اظهارات مطرح شده باقی مانده. هیچ «تبلور عینی» در صحنه عملیاتی پیدا نکرده‌اند. دلیل این امر را می‌توان علاوه بر مبنای غیرقانونی و نامشروع ادعا‌های یاد شده، در «توازن قوای نامتقارن» به نفع ایران و قدرت بازدارندگی نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی جست‌و‌جو کرد که به‌عنوان یک «عامل بازدارنده» و «مانع مؤثر» از تبدیل ادعا‌های حقوقی به واقعیت مدنظر امارات و شورای همکاری خلیج فارس جلوگیری نموده است.

سه؛ همان‌طور که اشاره شد آمریکا، اروپا و کشور‌های عربی هم به خوبی می‌دانند که جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی براساس بخش لاینفکی از تمامیت و حاکمیت سرزمینی ایران محسوب می‌شوند که در هر شرایطی ولو اینکه بپذیریم جمهوری اسلامی ایران در موضع به اصطلاح ضعف هم قرار داشته باشد، نمی‌توان بر سر حتی یک سانتی‌متر از آنها گفت‌و‌گو یا چانه‌زنی نمود. دست‌اندازی به حاکمیت سرزمینی و تمامیت ارضی، مهم‌ترین خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است که با واکنش قاطع و پشیمان‌کننده جمهوری اسلامی پاسخ داده می‌شود.

جنگ ۱۲ روزه اخیر با آمریکا و رژیم صهیونیستی که دو قدرت بزرگ نظامی و هسته‌ای در جهان هستند به خوبی نشان داد که هرگونه اقدام علیه امنیت ملی و تمامیت ارضی تا چه اندازه می‌تواند برای نیرو‌های متجاوز که خطوط قرمز ایران را نقض کردند، پرهزینه و مخرب باشد.

اینکه کشور‌های شورای همکاری خلیج فارش با صحنه‌گردانی عوامل آمریکایی و اروپایی خیال کنند به دنبال تحولات اخیر به ویژه بعد از جنگ ۱۲ روزه از تمرکز نظامی و امنیتی و ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس کاسته شده، بنابراین فرصت مناسبی برای فشار یا امتیازگیری از ایران با طرح ادعا‌های ارضی است، تصور کاملاً اشتباهی است که از ناشی از محاسبات غلط است.

چهار؛ علاوه بر جزایر سه گانه، شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا در بیانیه نشست پایانی خود در مورد برنامه هسته‌ای و موشک‌های بالستیک جمهوری اسلامی ایران هم ادعا‌های بی اساسی مطرح کرده است که خلاف مقررات حقوق بین‌الملل، اصل همزیستی مسالمت‌آمیز و احترام به حاکمیت کشورهاست. کمااینکه با آنچه که در این بیانیه با عنوان «احترام به حاکمیت کشورها» قید شده در تناقض است.

نگرانی شورای همکاری خلیج فارس و اروپا از موشک‌های بالستیک و سایر توانمندی‌های نظامی ایران نیز مسأله‌ای غیرمنطقی و بی‌ربط است. قدرت نظامی و کم و کیف آن هرگز موضوع مذاکره و چانه‌زنی با هیچ کشوری در منطقه و جهان قرار نخواهد گرفت.

جمهوری اسلامی ایران از دکترین نظامی شفاف برخوردار بوده و توانمندی نظامی آن در زمین، هوا و دریا و همچنین سایر حوزه‌های قدرت نرم در خدمت «حفظ و ارتقای امنیت ملی» با هدف بازدارندگی قرار دارد. هدف ایران برخورداری از بیشترین تسلیحات و زرداخانه در منطقه نیست، بلکه هدف بنیادین داشتن «توانمندی نظامی» و «قدرت بازدارندگی» برای مقابله با هرگونه طمع خارجی است که امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران و حتی منطقه را تهدید نماید. نباید فراموش کرد که بدون توانمندی نظامی جمهوری اسلامی ایران، تهدید داعش و سایر گروه‌های تروریستی که در حال بلعیدن کشور‌های عربی بودند، هرگز از بین نمی‌رفت.

در پایان تأکید می‌شود جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با هرگونه مسأله یا کنشی که منافع و امنیت ملی و حاکمیت سرزمینی خود تهدید کند، حساس است و واکنش نشان می‌دهد. در عین حال در قبال کشور‌های همسایه از جمله شورای همکاری خلیج فارس رویکرد مشخص و معقولی را دنبال می‌کند که «توسعه مناسبات همسایگی» در عرصه‌های مختلف و حل‌وفصل هرگونه اختلافات موجود و ابهاماتی که ممکن است وجود داشته باشد بدون دخالت بازیگران فرامنطقه‌ای از «ارکان اصلی» آن است.

نگاه جمهوری اسلامی ایران به شورای همکاری خلیج فارس مبتنی بر «سیاست همسایگی» است به طوری که جمهوری اسلامی ایران حتی به «همکاری‌های علمی و تکنولوژیکی» و «انتقال دانش صلح‌آمیز هسته‌ای» به این کشورهاست.

گزارش خطا