۱۲:۵۳
۱۴۰۴/۰۷/۲۱
وضعیتِ شکننده‌ی اسرائیل؛

چشم‌انداز ادامه آتش‌بس و تحولات آتی

چشم‌انداز ادامه آتش‌بس و تحولات آتی
رژیم می‌داند که مقاومت پس از آتش بس پایان نخواهد یافت بلکه احتمالاً در آینده‌ای نزدیک مجدداً برای احقاق حقوق خود امنیت رژیم را به چالش خواهد کشید. قلذا به نظر می‌رسد که مقاومت نباید به آتش‌بس اکتفا کند؛ بلکه باید با ترکیب دیپلماسی، قدرت بازدارندگی و متحدان منطقه‌ای، فشار بر اسرائیل را استمرار دهد. معادله‌ای که بتواند اسرائیل را در بن‌بست نگه دارد و هزینه تجاوزات را سنگین و غیر قابل پرداخت توسط رژیم کند، در این حالت است که مقاومت می‌تواند منافع خود را تامین کند و همچنین رژیم را از اقدامات جنایتکارانه خود پشیمان کند. استمرار فشار و بازیابی توان و بازسازی قدرت و تقویت نقاط قوت و اصلاح نقاط ضعف الگوی جدید برای آینده مقاومت در دوران آتش بس محسوب می‌شود.
نویسنده :
رامین نصیری کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۳۶۹

عملیات طوفان الاقصی نقطه‌ی عطفی قلمداد می‌شود که توازن امنیتی ظاهری در منطقه را در هم شکست، معادلات و محاسبات قدرت در منطقه را به کلی تغییر داد و معادلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همه بازیگران منطقه‌ای و به ویژه رژیم غاصب صهیونیستی را در معرض یک فشار دائمی قرار داد. اکنون، پس از اعلام آتش‌بس و گفت‌و‌گو درباره تبادل اسرای دو طرف و دیگر مفاد توافق نامه طرح صلح دائمی یا پایان جنگ، اسرائیل نه در موقعیت قدرت مطلق و بدون چالش در منطقه، بلکه در شرایطی قرار گرفته است که باید با چالش‌های داخلی و فشار منطقه‌ای جدید دست به گریبان شود.

ظرفیت‌های جدیدی برای مقاومت پیدا شده است و مهم‌تر از همه آن که روحیه مقاومت در شرایط حاضر پس از ضربه سهمگین و شدیدی که بر پیکره رژیم وارد کرد در حالت بسیار خوبی قرار دارد و اعتماد به نفس لازم برای مقابله با رژیم صهیونیستی برای مقاومت در میزان قابل توجهی قرار دارد. هم اکنون فرصت آتش بس، پس از فرو نشستن غبار جنایات و خشونت افراطی نتانیاهو و عصبانیت شدید صهیونیست‌ها، برای محور مقاومت به وجود آمده است تا ارزیابی منصفانه‌ای از شرایط گذشته و همچنین اتفاقات آینده انجام شود.

فروپاشی سد امنیتی رژیم

یکی از اثرات بنیادین طوفان الاقصی شکستن تصور امنیت مطلق اسرائیل بود. این عملیات، القای برتری نظامی و اطلاعاتی رژیم را به چالش کشید و نشان داد که مقاومت توان نفوذ، ضربه زدن و ایجاد بازدارندگی را دارد. موضوعی که از چندین حیث برای رژیم صهیونیستی حائز اهمیت بود. یکی از این منظر که رژیم همواره تبلیغات گسترده‌ای مبنی بر توان کنترل و امنیت آفرینی در جایی که مردم آن جا برای همیشه تاریخ از او متنفر هستند را داشت. بدین معنا که برای سالیان متمادی رژیم نمایشی داشت از شکوه اقتدار و توان کنترل کردن مردمانی که شاید با او کاملاً مخالفت داشتند، اما نه اینکه توانش را نداشته باشند بلکه رژیم ادعا می‌کرد که اراده‌ای هم برای مقاومت دیگر ندارند حال آن که طوفان الاقصی به وضوح نشان داد که هم اراده‌اش وجود دارد و هم توان آن.

از سوی دیگر رژیم سالیان سال است که به بهانه تامین امنیت برای مردمان صهیونیستی که در دنیا اخراج می‌شوند، طرد می‌شوند و مورد پذیرش جوامع قرار نمی‌گیرند ادعا داشت که در سرزمین‌های اشغالی با امنیت کامل می‌توانند زندگی کنند به همین بهانه هم توانسته بود تا موج‌های متفاوتی از مهاجرت صهیونیست‌ها را از اقصی نقاط دنیا به سمت سرزمین‌های اشغالی در طول این هشتاد سال داشته باشد حال آن که عملیات طوفان الاقصی خط بطلانی بر روی آن کشید و عملاً شاهد وقوع مهاجرت معکوس از سرزمین‌های اشغالی به سمت کشور‌های مادر یا مبدا مهاجرتی بودیم. امنیت ادعایی رژیم با عملیات طوفان الاقصی به تاریخ پیوست و صهیوینست‌ها برای محافظت از خود و خانواده‌هایشان مجبور هستند تا از سرزمین‌های اشغالی خارج شوند.

همچنین عملیات طوفان الاقصی بسیار با اهمیت بود چرا که به وضوح نشان داد که پیشرفت‌های تکنولوژیکی و فناوری رژیم اگر چه بسیار خیره کننده است و حمایت‌های بی حد و حصر از رژیم در طول سالیان سال بسیار اساسی و غیر قابل چشم پوشی است، اما ایده‌ها و خلاقیت‌های محور مقاومت می‌تواند تا عملیاتی به گستردگی و پیشرفته بودن طوفان الاقصی را طراحی و اجرا کند وعملا ناکارآمدی سیستم‌ها و فناوری‌های پیشرفته و به روز رژیم برای همگان اثبات شد. شکست حفاظتی و اطلاعاتی رژیم در این عملیات از این حیث هم قابل توجه است.

از بین رفتن آبروی بنیامین نتانیاهو و سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی او (آمان، موساد، شین بت و شاباک و موسسه مطالعاتی امنیتی شیلواح) در طی این عملیات از نقاط قابل تامل و بسیار با اهمیت عملیات طوفان الاقصی محسوب می‌شود. همچنین شکننده بودن ساختار‌های امنیتی رژیم در طی این عملیات نمایش داده شد. فلذا به صورت کوتاه و مختصر گفتنی است که عملیات طوفان الاقصی برای رژیم شکستی را به وجود آورد که غیر قابل ترمیم است و این شکست برای دوره نخست وزیری نتانیاهو هم نیست بلکه این شکست یک تلاش هشتاد و چند ساله قدرت‌های استکباری برای تغییرات اجباری ژئوپلیتکی و پاکسازی قومیتی محسوب می‌شود.

علی‌ای حال اکنون، با آتش‌بس موقت، رژیم در موضعی قرار دارد که باید تعادل میان زیاده خواهی‌های خود و محدود کردن هزینه‌ها را حفظ کند. چرا که همه می‌دانیم آتش‌بس به‌معنای پایان جنگ نیست، بلکه فرصتی برای بازسازی داخلی، فشار دیپلماتیک و طراحی‌ها برای مراحل بعدی مقاومت خواهد بود. زیرا که مقاومت تا زمان ادامه دار بودن اشغال گری رژیم وجود خواهد داشت و تا رسیدن به رویا و آرمان نهایی خود که همان اخراج صهیونیست‌ها و آزاد سازی فلسطین می‌باشد وجود خواهد داشت.

گفتنی است که البته در داخل اسرائیل هم، فشار‌های سیاسی و اجتماعی روز به روز بر علیه باند جنایت کار حاکم بر سرزمین‌های اشغالی در حال افزایش است. اعتراض‌ها علیه دولت شخص نتانیاهو، به اتهام تلاش برای تضعیف سیستم قضایی و انتقاد از ادامه دار شدن جنگ‌ها و دستاورد صفر داشتن، نشان می‌دهد که مردمان صهیونیست هم خسته شده‌اند و نسبت به هزینه‌های سنگین و فقدان چشم‌انداز پایدار انتقادات جدی دارند. حال در چنین شرایطی پیوند فروپاشی سد امنیتی رژیم با بحث چالش‌های اقتصادی و بحران‌های اجتماعی سیاسی باعث شده است تا شاهد فروپاشی قلعه سست و پوشالی به مانند تار‌های عنکبوت رژیم غاصب صهیونی باشیم.

آتش بس؛ تثبیت موفقیت‌های محور مقاومت

آتش بس جنگ غزه و طرح صلح پذیرفته شده در غزه از چند حیث حائز اهمیت است. یک اینکه این طرح باعث تثبیت موفقیت‌ها و دستاورد‌های محور مقاومت خواهد شد. دو اینکه پذیرش آتش بس از سوی رژیم به معنای اعتراف به شکست و پذیرش قدرت مقاومت است و همچنین به این معناست که رژیم صهیونی آن چه را که از طریق جنگ و زور نتوانست به دست بیاورد را مجبور شد با پذیرش آتش بس و از طریق امتیاز دادن و مذاکرات برد برد به دست بیاورد. همچنین آتش بس برای رژیم به دلیل اینکه با نیت و ذات آنها همخوانی نداشت به معنای تحمیلی بودن و اجباری بودن برای آن هاست.

دولت اسرائیل در حالی که مجبور شده آتش‌بس را بپذیرد، ولی هنوز در جایگاه ضعف داخلی قرار دارد. کابینه با فشار راست‌گرایان افراطی، نظیر بن‌گویر، مواجه است که بار‌ها با اقدامات تحریک‌آمیز به مسجد الاقصی و شعار‌های تند علیه مقاومت ورود کرده‌اند و به نوعی شاهد هستیم که توازن حساس مذهبی و سیاسی را بر هم می‌زنند. در داخل نیز، ابعاد فساد، ضعف قانونی و تلاش برای مهار دستگاه قضایی، بار دیگر به صحنه آمده‌اند. باند جنایت کار حاکم بر سرزمین‌های اشغالی هم امروز سعی دارد تا قدرت بیشتری در دستگاه‌های نظارتی و قوه قضائیه به دست آورد که نشان‌دهنده ناکارآمدی حکمرانی نامشروع صهیون هاست. اعتراضات مردمی بر سر ادامه بی ثمر جنگ‌ها بدون دستیابی به موفقیت و دستاورد ملموس و بی توجهی به وضعیت گروگان‌ها در طول این دو سال و نیم همچنان ادامه دارد؛ مطالباتی که دولت نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد و واقعاً پاسخ مناسب و درستی نسبت به این ابهامات ندارد.

از سوی دیگر جنگ طولانی و اقدامات نظامی گسترده هزینه‌های سنگینی بر اقتصاد اسرائیل گذاشته است؛ منابع مالی، نظام بانکی، امنیت داخلی و سطح رفاه مردم با فشار جدی مواجه شده‌اند. تضعیف اعتماد عمومی نسبت به دولت و ارتش، مخصوصاً پس از نمایش نقاط ضعف در امنیت و مدیریت بحران هم عملاً باعث شدند که مشروعیت حکمرانی دولت فعلی اسرائیل در هاله‌ای از ابهام بماند. هم اکنون تاب آوری اقتصادی و اجتماعی رژیم بیش از هر زمان دیگری در معرض آزمون است و سقوط ناگهانی در شاخص‌های اقتصادی ممکن است موجب نارضایتی حتی شدیدتر، کاهش سرمایه‌گذاری خارجی و فشار‌های داخلی شود.

در همین حال رژیم می‌داند که مقاومت پس از آتش بس پایان نخواهد یافت بلکه احتمالاً در آینده‌ای نزدیک مجدداً برای احقاق حقوق خود امنیت رژیم را به چالش خواهد کشید. قلذا به نظر می‌رسد که مقاومت نباید به آتش‌بس اکتفا کند؛ بلکه باید با ترکیب دیپلماسی، قدرت بازدارندگی و متحدان منطقه‌ای، فشار بر اسرائیل را استمرار دهد. معادله‌ای که بتواند اسرائیل را در بن‌بست نگه دارد و هزینه تجاوزات را سنگین و غیر قابل پرداخت توسط رژیم کند، در این حالت است که مقاومت می‌تواند منافع خود را تامین کند و همچنین رژیم را از اقدامات جنایتکارانه خود پشیمان کند. استمرار فشار و بازیابی توان و بازسازی قدرت و تقویت نقاط قوت و اصلاح نقاط ضعف الگوی جدید برای آینده مقاومت در دوران آتش بس محسوب می‌شود.

سخن پایانی

گفتنی است عاقلانه این است که نباید فریب ظاهر آتش‌بس را خورد؛ آنچه مهم است روند پس از آتش‌بس است. اگر رژیم اسرائیل نتواند نفعی برای خود از توقف جنگ استخراج کند، طبیعتاً ممکن است تا دوباره بخواهد این جنگ را شروع کند. همچنین محور مقاومت ناگزیر باید از فرصت آتش‌بس برای همگرایی سیاسی، بازسازی نیرو و تقویت ظرفیت‌های داخلی بهره ببرد. در عرصه بین‌المللی، فشار حقوقی، رسانه‌ای و افکار عمومی باید به موازات مقاومت نظامی پیش برود تا هزینه اشغالگری اسرائیل مضاعف شود. اصلاح نقاط ضعف در این مرحله اولویت دارد و رژیم پس از آتش بس در موقعیت ضعف قرار دارد و بنابراین ناگزیر محور عبری غربی همه توان خود برای حمایت و پشتیبانی و بازیابی توان رژیم را به میدان آورده است و طبیعتاً محور مقاومت نیز باید این چنین کند و با بازسازی توان و قدرت خود، شرایط را برای آینده در وضعیت بهتری قرار دهد.

با این وضعیت، اسرائیل اکنون نه آنگونه که در افکار عمومی و پروپاگاندای رسانه‌ای خود نشان می‌داد، ابرقدرتی مطلق و آسیب ناپذیر، بلکه رژیمی با ضعف‌های متمادی داخلی، فشار اقتصادی و مشروعیت متزلزل است. عملیات طوفان الاقصی هم نه پایان یک نبرد بلکه آغاز فصل جدیدی از مقاومت، بازخوانی قدرت و بازتعریف سیاست منطقه‌ای مردمان آزاده منطقه محسوب می‌شود؛ فصلی که اسرائیل را در تنگنای فشار دائمی قرار داده و افق آینده مقاومت را بازتر ساخته است. اگر مقاومت این فرصت را با هوشمندی مدیریت کند، دوره جدیدی از معادلات منطقه‌ای رقم خواهد خورد. دوره‌ای که دیگر اسرائیل نمی‌تواند با پیش‌فرض برتری مطلق تصمیم بگیرد، بلکه مجبور خواهد بود هزینه تجاوزات و جنایات خود را پرداخت کند و این هزینه هم بعضاً بیشتر از توان و محدوده مورد تصور او خواهد بود.

گزارش خطا