بیش از 110 روز از جنگ غزه می گذرد و رژیم صهیونیستی تا کنون جنایات متعددی علیه مردم بی گناه فلسطین انجام داده و ترور برخی از شخصیت های جبهه مقاومت را در پیش گرفته است. در این خصوص و باتوجه به روند تحولات اخیر منطقه ای در فلسطین اشغالی بر آن شدیم که مصاحبهای را با جناب آقای دکتر جواد معصومی، پژوهشگر و کارشناس ارشد مسائل منطقه صورت داده و پیرامون تحولات اخیر برخی سوال ها پرسیده شود.
عملیات طوفان الاقصی را چگونه ارزیابی می کنید؟
عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر حماس علیه رژیم صهیونیستی از این منظر که هِیمنه امنیتی این رژیم جعلی را در هم شکست و ساختار امنیتی اطلاعاتی تبلیغ شده دست نیافتنی و شکستناپذیر که ارتش رژیم در سطح جهان بدان میبالیدند و آن را مزیت نسبی خود در قیاس با دیگر بازیگران قلمداد میکردند را هم در سطح منطقه و فراتر از منطقه، جهان در هم کوبید، بسیار قابل تامل و توجه است. بنابراین طبیعی است که رژیم صهیونیستی برای جبران این شکست جبران ناپذیر دست به هر اقدامی بِزند، چراکه عملیات ویژه جنبش اسلامی حماس در سرزمین های اشغالی تصویر خودساخته این بازیگر از خویش را به گونهای متفاوت عُریان نمود.
دلیل حمایت های کشورهای غربی از رژیم صهیونیسیتی از آغاز جنگ غزه چیست؟
پس از عملیات طوفان الاقصی، رهبران کشورهای غربی برای جلوگیری از اثرات دومینویی سقوط این عملیات در فروپاشی جامعه ناامن رژیم صهیونیستی و جلوگیری از مهاجرت معکوس که برای ماهیت و امنیت صهیونیستها بسیار خطرناک است به سرزمینهای اشغالی سفر کرده و حمایت خود را از این رژیم جعلی اعلام کردند.
جنایات رژیم صهیونیستی را چگونه ارزیابی می کنید؟
رژیم صهیونیستی به واسطه این شوک اقداماتی را در دستور کار خود قرار داد و در اولین گام کُشتار دسته جمعی مردم غزه و کوچ اجباری آنان را آغاز کرد که بهرغم خسارات مادی و معنوی و همراه با سکوت رهبران غربی نتیجه چندانی نداشت و تاکنون به هیچیک از اهدافش نرسیده است، اما پروژهای خونین در غزه توسط رژیم و آمریکا اجرایی و رقم خورد.
رژیم صهیونیستی اندکی بعد از شوک شکست عملیات طوفان الاقصی هفتم اکتبر، برای جبران آبرو و اعتباری که از خود و حامیان غربیاش در افکار عمومی جهان از دست داده بودند، استراتژی نقطهزنی خود در سرزمینهای اشغالی اعم از غزه و کرانه باختری و فراتر از آن در کشورهای سوریه و لبنان را اجرایی کرد. در واقع بر اساس نظریه بازی جنگ، رژیم صهیونیستی استراتژی نقطه زنی را در پاسخ عملیات های غرور آفرین حماس در دستور کار خویش قرار داد و امروز نیز به دنبال آن است که ج.ا. ایران را تحریک کرده و با برانگیختن عکسالعمل تهران به نوعی زمینه را برای تبدیل منازعه اسرائیل با فلسطین را به درگیری میان تهران و تل آویو و حامیانش مانند امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان تبدیل کند که با هماهنگی و سیاست یکپارچه ایران و محور مقاومت این هدف تاکنون محقق نشده است.
پیشنهاد شما درخصوص راهبرد جبهه مقاومت برای مقابله با جنایات رژیم صهیونیستی چیست؟
به نظر می رسد دکترین راهبردی رژیم و غرب به شیوه بازی جنگ بیشتر از قبل تکیه کردهاند، بنابراین محور مقاومت نیز باید از این مدل طراحی ها در اتاق های بررسی وضعیت خویش لحاظ کند و شاخصها، حسگر و استراتژیهای خود را به گونهای تعریف کند که هر گونه رفتار و اقدام رژیم و غرب را از قبل پیش بینی نموده و اقدامات پیش دستانه را در دستور کار خویش قرار دهد.
ملاحظه اینکه راهبرد نقطهزنی که در قالب ترور فرماندهان خواه در لبنان یا سوریه اجرایی میشود و در جریانش چهرههای شاخص مقاومت هدف قرار میگیرند، اما در حقیقت هیچ منفعت استراتژیکی برای رژیم صهیونیستی به دنبال ندارد و بیشتر در قالب ضربه زنی قابل تبیین است که با هدف ایجاد رخنه و به نوعی تخریب روحیه و کُند کردن روند پشتیبانی و لجستیکی انجام میشود که هدفش ایجاد خلل در فرآیند مستشاری است و در قدم بعدی بیشترین انتظارش از این استراتژی این است که به نوعی ایران وارد میدان درگیری مستقیم با امریکا شود تا با گستردهتر شدن جنگ فشار از روی رژیم و شخص نتانیاهو برای کنارگیری از سیاست برداشته شود و یا حداقل بتوانند زمان لازم برای احیا و بازآرایی وضعیت آشفته داخلی خود را مدیریت نمایند.
پیامهای عملیات ترور رژیم صهیونیسی برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای چیست؟
نخستین پیام برای کشور سوریه است چرا که رژیم صهیونیستی با حملات اخیر خود به شکلی آشکار حاکمیت سرزمینی سوریه را برخلاف قوانین و هنجارهای بینالمللی نقض کرد. در این زمینه توجه به سوریه و چگونگی عملکرد پدافند هواییاش و نیاز به تشدید مسائل حفاظتی و بررسی اوضاع امنیتی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. دست یافتن رژیم صهیونیستی به اطلاعات دقیقتر میتواند حاصل تشدید اقدامات اطلاعاتی خودش در راستای راهبرد جدید تری باشد، اینها همگی در تبعات مخاطرهآمیز آتی از هم اکنون باید مورد توجه قرار گیرد و با همکاری محور مقاومت و دولت سوریه و طرح شکایت نقض قوانین را در سازمان های بین المللی در این زمینه نقش و مسوولیت پذیری بیشتری تقبل نماید تا بتوان ضمن اخذ خسارت جنگی از رخدادهای بعدی پیشگیری نمود.
پیام دوم به کنشگران همسو با ج.ا.ایران بر اساس نظریه بازی جنگ یعنی روسیه و چین است، دو بازیگری که ظاهراً از تمام قدرت و توان دیپلماتیک خود در مجامع بینالملل و توازن قوایی که با امریکا دارند به عنوان اهرمی برای جلوگیری از تشدید تنشها به خوبی استفاده نمیکنند و این در صورتی است که در دراز مدت به دلیل از دست دادن منافع خود با توجه به حضور آمریکا در این منطقه، آنها نیز متضرر خواهند گردید بنابراین ضرورت دارد به مخاطرات آتی توجه داشته و در جنگ غزه به نحوی ورود پیدا کنند.
پیام سوم به کنشگران متخصام بازی جنگ یعنی برای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان است. حملات و ترور های اخیر رژیم صهیونیستی جدا از اینکه ایران و محور مقاومت پاسخ دهد یا خیر؟ یا اینکه تهران از چه استراتژی پیروی میکند، پیامی برای حلقه اول امنیتی منطقه یعنی اروپا است و نه آمریکا. ایالات متحده در برابر تشدید تنشها مسئولیت دیگری دارد که تمام قد از رژیم کودک کُش و نتانیاهو حمایت میکند. به بیانی دیگر اروپا در برابر تشدید تنشها مسئول است و حلقه اول امنیتی متصل به غرب آسیا قلمداد میشود و جامعهاش متاثر از انعکاس تحولات ناامنی این منطقه است بنابراین هرگونه تصاعد بحران از قبیل گسترش جنگ در راستای منافع کشورهای عضو قاره سبز نیست و آنها نیز متضرر خواهد شد. بنابراین به نظر می رسد در تئوری بازی جنگ در صورت گسترش جنگ یکی از بازنده های میدان جنگ غزه اروپا بوده و از همین رو اروپا باید سریع تر واکنش نشان دهد چرا که با گسترش جنگ امنیت اروپا هم به شکلی غیر مستقیم و منفی متاثر خواهد شد. از طرفی با توجه به تجربه اروپا در جنگ اوکراین، دولت مردان اروپایی باید عاقلانه و مسئولانه عمل نموده و اقدامات لازم و ضروری حقوقی و دیپلماتیک را برای جلوگیری از تشدید تنشها و گسترش جنگ در دستور کار خویش قرار دهد تا بدین طریق حداقل سطح تنش محدود بماند و گسترش پیدا نکند.
هرچند برخی دولتهای اروپایی که چک سفید به رژیم صهیونیستی داده اند، شهامت ندارند که رژیم صهیونیستی را به خاطر حملات بی پروایش به دمشق و هدف قرار دادن وقیحانه اتباع قانونی کشورهای دیگر در خاک سوریه که نقض فاحش حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه است محکوم کنند و اجازه ندهند منطقه و دنیا از این طریق به آشوب کشیده شود و اگر آنها فقط نظارهگر اقدامات تحریکآمیز رژیم صهیونیستی علیه مستشاران ج.ا.ایران باشند و صرفاً تا آغاز یک جنگ خانمانسوز در منطقه بخواهند به سکوت و نظارهگری بپردازند تبعات آتی آن را نیز باید متحمل شوند.
به طور کلی این گزارهها در نظریه بازی جنگ به خوبی نشان می دهد که در صورت گسترش جنگ پیامدها و تبعات منطقهای و بینالمللی جدی به دنبال خواهد داشت و توصیه نویسنده در این سطور این است که بازیگران همسو و غیر همسو در سطح جهان باید کنشها و واکنشهای تنشزای رژیم جعلی اسرائیل را لحاظ کنند تا متوجه شوند که روند تخریبی بازی جنگ در منطقه به کدام سمت و سو میرود و تبعات آن برای جهانیان در آینده چه خواهد بود و چه مناطق و کشورهایی بیشتر متضرر خواهند گردید.
اقدامات بازیگران برای مقابله با راهبردهای رژیم صهیونیستی باید چه باشد؟
روند آینده جنگ غزه نیازمند بررسی نقش و ملاحظات کنشگران موثر در نظریه بازی جنگ است.
آنچه در سطور بالا اشاره گردید تنها بخشی از روش های علمی و مطالعاتی مبتنی بر خبرگی و نخبگی با تکنیک های مختلف اعم از نظریه بازی جنگ بود که بر اساس می توان برای یارگیری و ایجاد اجماع حقوقی جهانی علیه این رژیم منحوس اوضاع منطقه وجهان را از جنگ تمام عیار خانمانسوز جلوگیری نمود.
ارزیابی نهایی شما از تحولات جنگ غزه چیست؟
در یک نبرد اطلاعاتی- نظامی تلفات غیرقابل اجتناب است ولی روش بازی جنگ نیز می تواند موثر واقع شود و از بسیاری تلفات پیشگیری کند. از آنجایی اقدامات رژیم صهیونیستی به نوعی گسترش تروریسم فرامرزی است و رویارویی با آن یارگیری و اجماع بینالمللی میطلبد و راهی جز صبر راهبردی با بهکارگیری روش های علمی تاکتیکی ندارد و هر گونه اقدام عجولانه در شرایط محیطی اخیر مسئله ساز خواهد بود. از طرفی رژیم صهیونیستی در شرایط سقوط و سخت داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار گرفته و برای برونرفت از این شرایط تنها راه را گسترش سطح تنش و جنگ میداند که این امر مزید بر مشکلات داخلی، منطقهای و بینالمللی حماقت شخص نتانیاهو است و باید توجه کنیم که او سرنوشت خود را با پیروزی مطلق در این میدان تعریف کرده است که البته این پیروزی بیشتر شبیه رویاست تا یک واقعیت میدانی.
و جمله پایانی اینکه ضربه کاری از جهت مادی و معنوی به رژیم صهیونیستی توسط حماس در عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر و شکست های بعداز آن وارد شده و به نظر می رسد جنگ وارد مرحله ای جدید گردیده است، بنابراین با توجه به اقدامات دیوانهوار آنها باید بسیار محاسبه شده تر از قبل مبتنی بر روش های حرفه ای و تخصصی عمل نمود که یکی از این اقدامات موثر توجه به نظریه بازی جنگ در نقش یارگیری بازیگرانی همچون روسیه و چین است تا بتوان با ایجاد اجماع جهانی علیه تروریسم بین المللی رژیم صهیونیستی علاوه بر میدان مبارزه نمود.