مقدمه
ائتلاف غربی- عبری به گفته معاریو با ۱۰۰ هواپیما در بامداد ۵ مهرماه یکسری اهداف پدافندی و راداری و صنایع نظامی را در ایران مورد تهاجم قرار دادند. جنگندهها قبل از حمله به ایران یک گردان پدافند هوایی ارتش سوریه را در روستای شنشار در حومه حمص و پایگاه راداری نظامی تل القلیب در حومه سویدا هدف قرار دادند تا مسیر حمله به ایران هموار گردد و خطری متوجه آنها نشود.
نتانیاهو و گالانت با بزرگنمایی حمله به ایران تلاش کردند عملیات «روزهای پاسخ» را موفق قلمداد کنند، اما برخی از شخصیتهای غربی و عبری واقعیت را منعکس نمودند. کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام نمود «حمله اسرائیل به ایران، ضعیف و ناچیز بود؛ این حمله توان بازدارندگی اسرائیل را به صفر بازگرداند».
تالی گوتلیپ عضو کنست و هم حزبی نتانیاهو نیز بیان کرد «این نوع حمله به ایران مایه تاسف است. ایران با حمله موشکی به تمام خاک ما، ما را ساکت کرد»
از طرفی دیگر، برخی در ایران با کوچک نمایی این حمله معتقد بودند که رژیم در دست یابی به حمله شکست خورد، اما مسئله اصل این است که خاک مقدس ایران بعد از ۳۵ سال مورد حمله قرار گرفت و همه مسائل فرع بر این اصل مهم هستند. بر این اساس، فرمانده کل قوا امام خامنهای «مدظلهالعالی» هم بزرگنمایی حمله توسط دشمن را رد نمودند و هم کوچک انگاری توسط عدهای در داخل را مردود دانستند و فرمودند «باید قدرت، اراده و ابتکار عمل ملت ایران را به دشمن بفهمانیم». در این مقاله به بررسی و تفسیر عملیات «روزهای پاسخ» علیه ایران و سناریوهای پیش روی جمهوری اسلامی پرداخته میشود.
تحلیل حمله
بررسیهای معتبر نشان میدهد که حمله به ایران هرچند با نام رژیم صهیونیستی انجام شد، اما در واقع سنتکام و حتی یوروکام که رویکرد عملیاتهای ضربتی، یکپارچه و سریع را دارد، انجام داد. آمریکا دالان هوایی امن برای حمله به ایران در اسمان عراق و منطقه فراهم نمود. بنابراین، رژیم صهیونی به تنهایی توان لازم را برای اقدام علیه ایران ندارد. براین اساس، باید آشکارا به طرف آمریکایی فهمانده شود با آغاز جنگ ایران و رژیم صهیونی نمیتواند به شکل نیابتی بدون آنکه هزینهای متحمل شود با هزینه و ویترین رژیم اسرائیل به منافع ایران آسیب بزند.
حمله با دهها جنگنده از سه نوع هواپیمای راهبردی اف۱۵، اف۱۶ و اف ۳۵ و با چند نوع موشک بسیار پیشرفته دور ایستا، پای کار آمدن تمام قدرت اطلاعاتی و ماهوارهای و هوش مصنوعی آمریکا و ظرفیت در داخل برای حمله با کوادکوپتر، صورت گرفت که موقعیتهای نظامی استراتژیکی همانند خجیر، پارچین، رادرا فتح و پایگاه شاهرود مورد هدف قرار گرفت.
بعد از حمله به ایران نخست وزیر تروریست رژیم صهیونی گفت، «استراتژی بلندمدت ما برچیدن محور شرارت، قطع بازوهای آن در جنوب و شمال، گرفتن بهای سنگین از ایران و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است. ما تغییر بزرگی در منطقه ایجاد کردهایم و اختاپوس قادر به دفاع از خود نیست». ایتامار بن گویر نیز تاکید کرد «که از بین بردن تهدید ایران یک وظیفه تاریخی برای اسرائیل است».
وزیر جنگ رژیم صهیونیستی هم «حمله به ایران، را دقیق، مرگبار و ناگهانی توصیف نمود که قدرت ایران را نیز تضعیف کرد» این سخنان متوهمانه حاکی از آن است که محاسبات آنها در خصوص توان و قدرت ایران غلط است که میبایست تغییر کند.
در خصوص حمله به ایران دو تفسیر متفاوت وجود دارد که به بررسی و ارزیابی آنها پرداخته میشود؛
تفسیر اول: رژیم بعد از عملیات وعده صادق ۲ بیان کرد از ایران انتقامی سخت خواهد گرفت و سکوهای نفتی و مراکز هستهای ایران را هدف قرار خواهد داد و چهره خاورمیانه پس از این حمله تغییر خواهد کرد.
واقعیت این است حمله به صورت واضحی پایینتر از ادعاهای اعلامی رژیم بود و به هیچ یک از سکوهای نفتی یا هستهای ایران و زیر ساختهای اقتصادی هم حمله نشد. تا اینجای کار ایران میتواند عملیات ۵ مهرماه را عقب نشینی تاکتیکی و عدم تمایل امریکا و رژیم به درگیری تمام عیار تفسیر و با عدم پاسخ به این عملیات، این سطح از از درگیری را همینجا خاتمه دهد تا وارد جنگ فراگیر و همه جانبه نشویم. از طرفی دیگر، عملکرد سامانههای دفاعی از جمله باور ۳۷۳ رضایت بخش بوده است و این مسئله باعث خنثی سازی اهداف خطرناک رژیم شد پس نیازی به پاسخ نیست. در ارزیابی این نگاه و تفسیر باید گفت.
بعد از حمله رژیم، «پنجره پاسخ» به روی جمهوری اسلامی گشوده شده است. در این وضعیت شاید مانند وضعیت مشابهی که بعد از شهادت «اسماعیل هنیه» در تهران پیش آمد، برخی بخواهند فرصت و حق ایران در «پنجره پاسخ» را تبدیل به ابزار چانهزنی پشت میز مذاکره کنند تا شاید آتش بس اتفاق بیفتد. بدین معنا که در صورت تغییر رفتار رژیم در میدان جنگ، ایران از فرصت و حق خود در پاسخگویی نظامی به رژیم صهیونی دست بردارد. این در یک صورت و با یک ملاحظه شاید قدری معنادار و قابل پذیرش باشد و آن این است که «اسرائیل در هر ۲ جبهه غزه و لبنان به طور همزمان عقبنشینی کرده و آتشبس را بپذیرد». تن دادن به چیزی کمتر از این در قبال صرفنظر کردن از پاسخ در پنجره فرصت نظامی که ایران دارد، یعنی تداوم وضعیت جنگی و انتظار هر لحظه برای شعلهورتر شدن میدان جنگ.
تفسیر دوم: اما تفسیر دیگر این است که برای اولین بار از سال ۱۳۶۷ و از زمان موشکباران تهران توسط رژیم صدام، آسمان ایران مورد تعدی و تجاوز قرار گرفت و خط قرمز مهمی شکسته شد و امر غیر قابل تصور، یعنی حمله هوایی به تهران، ممکن شد و حس امنیت شهروندان ایرانی از بین رفت و اقتدار منطقهای ایران با این حمله دچار آسیب شد.
مسئله اصلی «اصل تجاوز به خاک ایران» است همه مسائل دیگر فرع بر این اصل است. با چنین تفسیری عدم پاسخ میتواند دست اسرائیل را برای حملات مشابه در آینده باز کند و بعد از کنترل قدرت استراتژیک عناصر مقاومت بر ایران متمرکز خواهد شد، بنابراین عدول از خطوط قرمز باعث جریتر شدن دشمن و هزینههای سنگینی بر آن مترتب خواهد شد.
رژیم هرکجا در مواجهه با مقاومت خط قرمزی شکسته بعداً آن خط قرمز را جلوتر برده و هزینه را بیشتر کرده است. وقتی سید رضی را ترور کرده و پاسخی نگرفته سراغ سردار زاهدی آمده. وقتی فواد شکر را ترور کرده و پاسخی درخور نگرفته سراغ سیدحسن نصرالله آمده است. حالا هم که خط قرمز حمله به ایران و پایتخت در میانه شب شکسته شده، در صورت عدم تغییرمحاسبات راهبردی آنها، حتما جنگ را به داخل مرزها و شهرهای ایران خواهد کشید و در ماههای آینده احتمال اینکه ایران مرکز ثقل عملیات شود، زیاد است. پس این معادله خطرناک باید تغییر کند.
سران رژیم این برداشت غلط را دارند که ایران با توجه به ملاحظات داخلی از «جنگ مستقیم و همه جانبه» پرهیز میکند که ضروری است این تصور به طور کامل تغییر کند و دشمن را وادار به تغییر اهداف راهبردی جنگ کند. با افزایش ۲۰۰ درصدی بودجه نظامی در لایحه بودجه دولت پزشکیان و عزم ایران در اجرای عملیات وعده صادق ۳ در زمان مناسب، این توهم تا حدودی خنثی خواهد شد.
در وضعیت فعلی بیش از همه باید تمرکز بر «ادراک دشمن» و «متغیرها و پیشران اصلی استمرار جنگ» توسط سران رژیم باشد. مدیریت ادراک دشمن در این وضعیت اصل ماجراست. ارسال پیام ضعف و ناتوانی در این وضعیت بیش از همیشه توسعه جنگ را محتمل میکند. در مدیریت ادراک دشمن باید بر سازه ذهنی دشمن برای تصمیمگیری تاثیر گذاشت. در جریان مدیریت ادراک دشمن اصل بر بازسازی توان «بازدارندگی» است. توان بازدارندگی یعنی توان وارد کردن آسیب حیاتی یا راهبردی جبرانناپذیر به دشمن. ایجاد ادراک بازدارندگی در وضعیت فعلی دیگر حاصل کار رسانهای و دیپلماتیک نیست، بلکه نسبت آشکاری با میدان دارد.
سناریوهای پیش روی جمهوری اسلامی
در ادامه به بررسی سه سناریو مواجهه مستقیم ایران و محور غربی و عبری پرداخته خواهد شد و هر کدام مورد ارزیابی قرار میگیرد.
سناریوی «جنگ آخرالزمانی و جهانی» یک «جنگ تمامعیار و فراگیر در ابعاد بسیار بزرگ، خطرناک، و غیرقابل پیشبینی در منطقه» است که طی آن احتمالاً رژیم صهیونی نه فقط تأسیسات اتمی و نفتی، بلکه ترورهای مهم انجام خواهد داد که در نتیجه آن جمهوری اسلامی با قدرت بسیار بالا بازی خواهد کرد و با تغییر دکترین هستهای خود به سمت ساخت بمب اتم خواهد رفت و در برد موشکهای راهبردی خود تجدید نظر خواهد کرد و آمریکا در کنار ارتش صهیونی به تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی و نقاط استراتژیک حمله خواهد کرد و ایران نیز تنگه هرمز را میبندد و ناوها و پایگاههای آمریکا در منطقه مورد حمله گسترده قرار میگیرد و جنگ به نقاط دیگر دنیا نیز سرایت خواهد کرد و جنگ روسیه با اوکراین و حتی نبرد چین با تایوان را تشدید خواهد کرد.
اعتقاد و عقیده توسط حریدیها و صهیونیسم مذهبی وارد بدنه ارتش شده و دیگر صرفاً با یک ارتش سکولار که تاب آوری کمی دارد، مواجه نیستیم بلکه با یک نیروی نظامی که نگاه آخرالزمانی و عقیدتی دارد و به دنبال جنگ همه جانبه بوده و حاضر به دادن هزینه است، مواجه ایم که این مسئله کار را سخت میکند.
سناریوی «عملیاتهای کیفی و زنجیرهای از واکنش ها»؛ در شرح این سناریو باید گفت که «جنگ نسبتاً بزرگ، اما پایینتر از آستانه جنگ تمامعیار منطقهای و بینالمللی» است؛ جنگی که «ادامهدار خواهد بود» و تحرکات رژیم «بسته به اتفاقاتی که در داخل جمهوری اسلامی در سایه واکنش نظامی رخ میدهد» خواهد بود، از جمله «ترورهای هدفمند، فعال سازی گسل¬ها و فعال کردن بخشی از بدنه اجتماعی حامی توقف جنگ علیه همدیگر» میباشد.
در این حالت «شاهد زنجیرهای از واکنشها» خواهیم بود و «عملیاتهای تسلسلی کیفی» اتفاق خواهد افتاد که چنانچه این سناریو در ماههای آینده به طور مستمر استمرار داشته باشد بستر برای سناریوی اول نیز محقق خواهد شد. شواهد و قرائن حاکی از آن است این سناریویی محتمل و واقع بینانه است که میبایست بر آن تکیه کرد.
سناریو «توقف درگیری مستقیم بین ایران و رژیم»؛ در این سناریو ایران بنابر مصحلت¬ها و خسارات سنگینی که در درگیری با محور غربی و عبری وجود خواهد داشت به رژیم پاسخ ندهد تا زنجیره حملات مستقیم قطع گردد. از طرفی دیگر، رژیم صهیونی نیز توسط آمریکا کنترل گردد و به اهداف حداقلی اکتفا کند.
ارزیابی راهبرد و سیاستهای اعلامی دشمن حاکی از آن است که باید این سناریو را تا حد زیادی منتفی دانست. متغیر اصلی تصمیمگیری در حاکمیت رژیم، جریان راست افراطی و صهیونیسم مذهبی میباشد و آنها حذف تهدید ایران را وظیفهای تاریخی میدانند و به دنبال تغییر خاورمیانه و نظم جدید و سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. البته با کنشگری مقتدرانه ایران در منطقه این مهم برای آنها محقق نمیگردد هر چند جنگ طولانی و سختی در پیش است. از طرفی دیگر، الزامات راهبردی و ضرورتهای امنیت ملی و اقتدار نظام باعث میشود که ایران تجاوز ۵ مهرماه را بدون پاسخ نخواهد گذاشت؛ بنابراین تحقق این سناریوچندان محتمل نیست.
به نظر میرسد در شرایط فعلی سناریوی دوم، یعنی «عملیاتهای کیفی و زنجیرهای از واکنشها» از سناریوها دیگر محتملتر است.
نتیجه این جنگ با رویکرد آخرالزمانی، شکست حداکثری یک طرف و پیروزی مطلق دیگری است و بازی حاصل جمع صفر حاکم است پس تحقق اهداف حداقلی امکان پذیر نیست بلکه حذف موجودیت دیگری هدف اصلی است. بر این اساس توقف جنگ و آتش بس برد-برد سیاست فعلی جبهه غربی و عبری نیست بلکه ابزاری در خدمت میدان است وفریب استراتژیک محسوب می¬گردد که مقاومت نباید در این بازی تجربه شده در غزه وقت خود را صرف نماید.
نتیجه گیری و ارائه پیشنهاد
حمله ۵ مهر ماه رژیم با حمایت و مشارکت پنهان و آشکار آمریکا نه آنقدر که سران تروریست اسرائیل اعلام کردند بزرگ و تاثیر گذار بود و نه آنقدر کوچک بود که جمهوری اسلامی آن را نادیده بگیرد، اصل این است که خاک ایران مورد حمله مستقیم قرار گرفته است همه مسائل دیگر فرع بر این اصل هستند پس پاسخ به این حمله الزامی استراتژیک و قطعی است. تصمیم ما باید پیش بینی ناپذیر و برگرفته از منطق جنگ جبههای باشد.
در ادامه به برخی نکات و پیشنهادات پرداخته می شود؛
1- فرمانده کل قوا در سخنرانی اخیر خود به چهار مولفه مهم؛ قدرت، توانایی، اراده و ابتکار عمل در تغییر محاسبات دشمن اشاره فرمودندکه باید در عملیات «وعده صادق ۳» همه آنها در سطح عالی مورد توجه قرار گیرد. در عملیات وعده صادق ۳ نه صرفاً به قصد انتقام و نه برای قدرت نمایی، بلکه با درایت، ابتکار و با اراده باید توان و قدرت جبهه مقاومت را هزینه زمینگیر کردن دشمن و تغییر محاسبات آن شود. "ابتکار عملیاتی" باید شالوده و زیربنای عملیات باشد تا دشمن را غافلگیر و ضربه را اثرگذارتر کند.
2- ایران برای تغییر محاسبهی رژیم باید "قدرت بازدارندگی" و مرکز ثقل قدرت آن را زیر ضربه ببرد و نشان دهد برای تغییرِ معادله در ذهنِ مسئولانِ عالیِ رژیم، بسیار جدیتر از آنهاست و واهمهای از توسعه جنگ ندارد. بدین منظور، قاطعتر و اثرگذارتر از وعده صادق ۲ به صهیونیستها حمله کند به گونهای که همه دنیا متوجه قدرت آفندی ترکیبی و خلاقانه ایران و مقاومت شوند تا بازدارندگی موثر ایجاد گردد.
3- پیشران اصلی قدرت رژیم نیرو هوایی و صنایع تولیدی پشتیبان آن هست که اگر آسیب جدی ببیند، محاسبات تغییر خواهد کرد و وضعیت میدانی لبنان و غزه نیز به طرز عجیبی تغییر خواهد کرد.
4- بعد از حمله سوم ایران که فرماندهان و مسئولان نظام قطعاً نه در آن تعلل میکنند نه شتاب، این احتمال قوی وجود دارد در حمله دوم دشمن، امریکا وارد تهاجم و حمله به ایران شود که ضروری است این سناریو مدنظر تصمیم گیران قرار گیرد.
5- اصل اتحاد و پشتیبانی مهمترین رکن در جنگ بلند مدت است و اعتماد به فرماندهان و نظام میبایست فصل الخطاب همه جریانها و شخصیتها باشد و دستگاههای امنیتی مراقب فتنه گریها و فعال سازی گسلهای قومیتی باشند به دلیل اینکه امریکا در صدد استفاده از فرصت است تا وضعیت داخلی و انسجام ملی را با چالش مواجه نماید.