۱۳:۰۶
۱۴۰۴/۰۲/۲۱
مبهم و متوهم همانند ترامپ؛

از آتش‌بس در جنگ غزه تا فریاد طرح دو دولتی

از آتش‌بس در جنگ غزه تا فریاد طرح دو دولتی
سفر سه روزه دونالد ترامپ به غرب آسیا در ۱۳ تا ۱۵ مه، با زمزمه‌های «خبر بزرگ» او، گمانه‌زنی‌ها درباره آتش‌بس در غزه و طرح دو دولتی را داغ کرده است. این سفر، فراتر از نمایش قدرت، تحت تأثیر نیازهای اقتصادی آمریکا و تغییرات ژئوپلیتیکی شکل گرفته است.◽️ آتش‌بس غزه: ترامپ به دنبال دستاورد دیپلماتیک و نمایش چهره صلح‌طلب آمریکاست. طرح آتش‌بس می‌تواند به «اشغال مدرن» غزه با کنترل کمک‌ها توسط شرکت‌های خصوصی منجر شود. مقاومت فلسطین شروط خود را دارد: پایان تجاوزات، رفع محاصره و بازگشت آوارگان.طرح دو دولتی: وعده به رسمیت شناختن فلسطین مبهم است و حاکمیت واقعی را به آن نمی‌دهد. این طرح با تثبیت اشغال و حذف حماس، حقوق اساسی فلسطینی‌ها را نادیده می‌گیرد. محور مقاومت آن را فاقد مشروعیت و محکوم به شکست می‌داند. تأثیر سفر ترامپ: هدف، حفظ هژمونی آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه است. مقاومت فلسطین و حمایت محور مقاومت، این طرح‌ها را با چالش جدی مواجه کرده‌اند. تجربه شکست‌هایی مثل معامله قرن، نشان‌دهنده ضعف رویکرد قمارگونه ترامپ است. چشم‌انداز منطقه: سیاست‌های آمریکا با ابهام و فشار همراه است، اما ایستادگی ملت فلسطین و هوشیاری منطقه، شانس موفقیت این طرح‌ها را کم کرده است. آینده غرب آسیا نه در دست سیاستمداران خارجی، بلکه به اراده مردم آن وابسته است.
نویسنده :
رامین نصیری کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۲۶۸۰

سیزده، چهارده و پانزدهم ماه می‌امسال متفاوت‌تر از همیشه است. سفر سه روزه دونالد ترامپ به منطقه غرب آسیا و زمزمه‌هایی مبنی بر اعلام «خبر بزرگ» توسط ترامپ در این سه روز این سفر را متفاوت و خاص کرده است. دیدار برنامه‌ریزی‌شده دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا از منطقه غرب آسیا در ۱۳ تا ۱۶ مه، فراتر از یک سفر نمادین و یک مانور قدرت آگاهانه است که تحت‌تأثیر نیاز‌های اقتصادی داخلی، تغییرات ژئوپلیتیکی جهانی و اهمیت پایدار کشور‌های منطقه برای استراتژی ایالات متحده در منطقه شکل‌گرفته است. بر اساس سبقه تاریخی و تجربه پیشین از زمان روی کار آمدن ترامپ در سال ۲۰۱۷، غرب آسیا شاهد تصمیم‌هایی خلق الساعه‌ای و متوهمانه، چون انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس، خروج از برجام و ارائه طرح موسوم به معامله قرن یا پیمان ابراهیم بوده است که هر یک به نوبه خود تنش‌ها را در منطقه تشدید کرده‌اند.

اکنون، اما مجدداً با رپوتاژ خبری جریانات رسانه‌ای آمریکایی، در آستانه سفر دونالد ترامپ به غرب آسیا، گمانه‌زنی‌ها درباره خبر بزرگ ترامپ بار دیگر، توجه تحلیل‌گران و نخبگان سیاسی را به خود جلب کرده است. در ادامه این یادداشت به بررسی ابعاد سفر قریب الوقوع ترامپ به منطقه می‌پردازد که از آتش‌بس در جنگ غزه تا احتمال به رسمیت شناختن کشور فلسطین و طرح دو دولتی را در بر می‌گیرد.

حدس و گمان‌ها درباره «خبربزرگ» ترامپ

در هفته‌های اخیر، رسانه‌های آمریکایی و بین‌المللی با حالتی از سردرگمی و گمانه‌زنی به موضوع «خبر بزرگ» دونالد ترامپ پرداخته‌اند. این اصطلاح، که خودترامپ در اظهاراتش به کار برده، به موضوعی اشاره دارد که قرار است دستاورد بزرگی برای کابینه سیاسی او به ارمغان بیاورد.

شبکه خبری فاکس نیوز از احتمال توافق آتش‌بس در غزه سخن گفته، در حالی که نیویورک تایمز گزینه‌هایی، چون کاهش قیمت دارو یا حتی تغییر نام خلیج فارس را مطرح کرده است. در این میان، روزنامه اسرائیلی هاآرتص در گزارش‌هایی اعلام کرده است که احتمالاً پس از قبول شکست آمریکا از نیرو‌های انصارالله یمنی، حال ترامپ قصد دارد تا با دادن امتیازات بیشتر به جریانات نا همسو با رژیم، توانایی کنترل گری خود در منطقه غرب آسیا را تقویت کرده و همچنین بازار‌های مالی و به ویژه قیمت نفت را بهتر مدیریت کند.

طبق گمانه زنی‌های صورت گرفته احتمال بسیار زیاد ترامپ در جریان سفر سه روزه خود از به رسمیت شناختن کشور فلسطین بدون ادامه حضور جریان مقاومت حماس خبر خواهد داد. موضوعی که مجدداً یادآور مواضع پیشین ایالات متحده در رابطه با منازعه تاریخی فلسطینیان و رژیم صهیونی مبتنی بر طرح دو دولتی، دو دولت مستقل فلسطین و اسرائیل در جوار یکدیگر می‌باشد.

هر چند که شاید از باب منطق روانی و تجربه تاریخی اصلاً عملیاتی شدن چنین طرحی ممکن نباشد و مورد پذیرش دو طرف درگیر منازعه نباشد، اما اعلام این خبر توسط ترامپ ممکن است تا با اهداف مختلفی مانند دستاورد سازی دیپلماتیک، نمایش چهره صلح طلب از ایالات متحده، فریب افکار عمومی داخلی آمریکا، تطهیر جنایات رژیم صهیونی، سرباز زنی از مسئولیت مستقیم نقض حقوق بشر در غزه توسط آمریکا، همراه سازی کشور‌ها و برخی از دولت‌های عربی منطقه با ایالات متحده، پیشبرد پیمان صلح ابراهیم و طرح عادی سازی روابط با رژیم و چندین و چند هدف دیگر همراه باشد.

علی‌ای حال این تنوع در گمانه‌زنی‌ها نشان‌دهنده دو واقعیت کلیدی است: نخست، عدم شفافیت در سیاست‌گذاری‌های ترامپ که از ویژگی‌های بارز دوران ریاست‌جمهوری او بوده، و دوم، تلاش او برای ایجاد هیجان سیاسی به منظور جلوگیری از تشدید هیجانات اقتصاد جهانی.

اما پرسش اساسی اینجاست: اگر ترامپ این‌همه برگ برنده در دست دارد، چرا همچنان با چالش‌های جدی در سیاست خارجی مواجه است؟ پاسخ را باید در شیوه مدیریت سیاسی او و رویکرد قمارگونه‌اش جست‌و‌جو کرد. ابهام در این "خبر بزرگ" نه‌تنها نشان‌دهنده فقدان استراتژی منسجم است، بلکه بیانگر تلاشی برای پوشاندن ناکامی‌های پیشین، از جمله شکست معامله قرن و عادی سازی روابط، طرح آتش بس و حمله به یمن، نیز هست.

نادیده گرفتن حقوق حقه مردم فلسطین و سایر مردم مسلمان منطقه و تلاش برای راضی نگه داشتن لابی‌های صهیونیستی و سردمداران باند جنایتکار صهیونی در سرزمین‌های اشغالی باعث شده است که عملاً طرح‌ها و ابتکاراتی که ایالات متحده در رابطه با بحران‌های منطقه‌ای و بین المللی ارائه می‌کند محکوم به شکست و فنا باشد.

آتش‌بس در غزه: نقاب صلح بر صورت آمریکا و اسرائیل

دونالد ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید رویکردی غیرمتعارف و قمارگونه در سیاست خارجی اتخاذ کرده است. این رویکرد، که ترکیبی از تهدید، وعده و فشار حداکثری است، در غرب آسیا بیش از هر جای دیگر نمود یافته است. تشدید این قمار سیاسی به منظور دستیابی به دستاورد‌های حداقلی و اعتبار بخشی به دستگاه تصمیم سازی و تصمیم گیری آمریکایی در روز‌های اخیر بیش از گذشته برجسته‌تر شده است. فشار همزمان بر مصر و قطر برای میانجی‌گری در مذاکرات آتش‌بس غزه، تهدید حماس به قطع حمایت‌ها و همزمان فشار بر رژیم صهیونیستی برای پذیرش توافقی موقت، احتمالاً فریاد مجدد طرح دو دولتی و به رسمیت شناختن کشور فلسطین و یا حتی حمایت از برخی دولت‌های عربی منطقه در رابطه با ادعا‌های باطل ارضی و سرزمینی خود همانند ادعا‌های امارات روی جزایر سه گانه ایران و ... بخشی از این بازی شکست خورده قمار سیاسی ترامپ است.

بررسی رخداد‌های چند ماه اخیر نشان می‌دهد که ایالات متحده و ترامپ به دنبال تشدید فشار حداکثری بر روی جریان مقاومت و میانجی گران صلح و رژیم صهیونی برای رسیدن به توافق و آتش بس است، اما این فشار‌ها تاکنون نتیجه ملموسی نداشته‌اند، چرا که هر یک از طرف‌ها خطوط قرمز خود را حفظ کرده‌اند. حماس بر توقف کامل تجاوزات و خروج نیرو‌های اشغالگر اصرار دارد، در حالی که رژیم صهیونیستی به دنبال ادامه شو نظامی و هیمنه پوشالی امنیتی و اطلاعاتی خود در منطقه است. این وضعیت، قمار سیاسی ترامپ را در موقعیتی شکننده قرار داده است؛ موفقیت او در گرو همراهی بازیگرانی است که منافع متضادی دارند، و شکست او می‌تواند به بحرانی بزرگ‌تر در منطقه منجر شود.

فلسطین مستقل: وعده پوچ و متوهمانه همراه با اشغالگری مدرن

یکی از محور‌های اصلی خبر بزرگ احتمالی ترامپ، طرح آتش‌بس در غزه است که به ظاهر با هدف کاهش رنج مردم این منطقه ارائه شده است. اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این طرح، پشت ویترین انسان‌دوستی، اهدافی کاملاً متفاوت را دنبال می‌کند. بر اساس گزارش‌هایی که در رسانه‌های غربی و عربی منتشر شده، طرح پیشنهادی آمریکا شامل انتقال کنترل کمک‌های بشردوستانه به شرکت‌های امنیتی و خدماتی خصوصی، حذف تدریجی حماس از معادلات سیاسی غزه، کوچ اجباری ساکنان به جنوب نوار غزه و بازسازی چهره مخدوش رژیم صهیونیستی در افکار عمومی جهان است.

این طرح، که به نوعی «اشغال مدرن» را ترویج می‌دهد، نه‌تنها به دنبال حل بحران انسانی و حقوق بشری غزه نیست، بلکه قصد دارد با وابسته کردن مردم این منطقه به نهاد‌های تحت کنترل غرب، مقاومت را تضعیف کند. انتقال کنترل کمک‌ها به شرکت‌های خصوصی، که اغلب با دولت‌های غربی و رژیم صهیونیستی پیوند دارند، یادآور مدل‌های استعماری نوین است که در آن تسلط اقتصادی و امنیتی جایگزین اشغال نظامی مستقیم می‌شود. کوچ اجباری به جنوب نیز، که با هدف خالی کردن مناطق شمالی غزه از سکنه مطرح شده، بخشی از پروژه بزرگ‌تر پاکسازی قومی است که رژیم صهیونیستی دهه‌هاست دنبال می‌کند.

از منظر محور مقاومت، این طرح نه‌تنها غیرقابل پذیرش، بلکه محکوم به شکست است. حماس و دیگر گروه‌های مقاومت فلسطینی بار‌ها اعلام کرده‌اند که هرگونه توافقی که حقوق اساسی مردم فلسطین را نادیده بگیرد، رد خواهد شد (بیانیه حماس, ۲۰ اکتبر ۲۰۲۳). از نگاه سایر بازیگران منطقه‌ای همراه با جریان مقاومت و ضد استکباری نیز این طرح «توطئه‌ای جدید برای تثبیت اشغال «قلمداد می‌شود که نیازمند هوشیاری و هوشمندی در نحوه مواجهه با آن می‌باشد.

مقاومت فلسطین: خطوط قرمز غیر قابل اغماض

با وجود همه فشار‌های سیاسی و نظامی، نه حماس و نه رژیم صهیونیستی حاضر به عقب‌نشینی از مواضع خود نشده‌اند. حماس، به عنوان ستون فقرات مقاومت فلسطینی، همچنان بر شروط خود برای آتش‌بس پایدار تأکید دارد: پایان کامل تجاوزات، رفع محاصره غزه و بازگشت آوارگان. در مقابل، رژیم صهیونیستی به دنبال تحمیل شرایطی است که حضور نظامی و سیاسی خود را در غزه تثبیت کند. این بن‌بست، شانس موفقیت طرح‌های آمریکا را به شدت کاهش داده و خطر درگیری‌های گسترده‌تر را افزایش می‌دهد.

مقاومت فلسطینیان نه‌تنها طرح‌های آمریکا را با چالش مواجه کرده، بلکه رژیم صهیونیستی را در موقعیتی دشوار قرار داده است. نفوذ بیشتر این رژیم در ساختار مدنی غزه، که بخشی از اهداف طرح آتش‌بس است، با واکنش قاطع مقاومت رو‌به‌رو شده است و عملاً ملت فلسطین و غزه علیرغم تحمل رنج و درد و آلام بسیار، همچنان انگیزه و روحیه مقاومت و مبارزه با اسرائیل را حفظ کرده‌اند و در مواجهه با تجاوزات و جنایات رژیم غاصب صهیونی پا پس نکشیده‌اند.

به رسمیت شناختن کشور فلسطینی؛ وعده‌ای مبهم

وعده به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین، که به ظاهر گامی مثبت به نظر می‌رسد، در واقع ابزاری برای پیشبرد عادی‌سازی روابط کشور‌های عربی، به‌ویژه عربستان سعودی، با رژیم صهیونیستی است. طرح پیشنهادی شامل اختصاص حدود ۷۰ درصد از کرانه باختری به فلسطینی‌ها با حاکمیتی محدود، محصور شدن این مناطق بین شهرک‌های یهودی‌نشین، دسترسی صرفاً مدنی به مسجدالاقصی بدون حاکمیت بر بیت‌المقدس شرقی و معلق ماندن وضعیت غزه تا حذف حضور نظامی حماس است.

این طرح، که شباهت زیادی به «معامله قرن و طرح صلح پیمان ابراهیم» دارد، نه‌تنها حقوق اساسی فلسطینی‌ها را تأمین نمی‌کند، بلکه به تثبیت اشغال و تضعیف مقاومت می‌انجامد. از دید محور مقاومت، چنین پیشنهادی فاقد مشروعیت است، زیرا بدون مشارکت نمایندگان واقعی مردم فلسطین، از جمله حماس، شکل گرفته است.

سخن پایانی

سیاست‌های دونالد ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری‌اش به ویژه در حوزه سیاست خارجی آمریکا، نمونه‌ای بارز از قمار سیاسی است که با ابهام، فشار و وعده‌های مبهم همراه شده است. از طرح آتش‌بس غزه که به اشغال مدرن منجر می‌شود تا پیشنهاد به رسمیت شناختن کشوری فلسطینی بدون حقوق واقعی، همه نشان‌دهنده تلاشی برای حفظ هژمونی آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه هستند. اما ایستادگی مقاومت فلسطینی و حمایت محور مقاومت، این طرح‌ها را با چالش جدی مواجه کرده است. غرب آسیا همچنان در التهاب به سر می‌برد، و آینده آن به اراده ملت‌های منطقه و نه قمار سیاستمداران خارجی بستگی دارد.

گزارش خطا